🔆DASTAN🔆

🔆DASTAN🔆


حال کردن یواشکی با خواهر خانوم دوستم


1398/9/25


من پویا 29 ساله - خانومم سارا 27 ساله - دوستم علی - خانومش ساناز - خواهر خانومش میترا 26 ساله (همه اسم ها مستعار)


میترا یه دختر قد حدود 180 مو بلوند با پوست سفید و بدن نسبتا توپر ولی بدون شکم پهلو سکسیه - راحته و زود گرم میگیره

منم باهاش شوخی میکردم و رفیق بودیم باب هم


قبلا 5تایی چند باری بیرون رفته بودیم


یه بار رفته بودیم سینما اون ساپورت و تونیک جذب پوشیده بود که تا زیر کوسش بود از جلو

وسط فیلم خواستم از توی کیسه دستش که گذاشته بود بین پاهاش ذرت بردارم که یهو تکون خورد نشستنشو درست کنه و انگشتم خورد به لبای کلوچه ای کسش و از همون وقت بهش حس سکسی خاصی داشتم ولی اون چیزی به روی خودش نمیاورد


اون شب هم قرار بود بریم اسکیپ روم از این ترسناکا

تیپ میترا بازم سکسی بود

ساپورت کوتاه تا بالای مچ پا و مانتو کوتاه که از غقب خط بین رون و کونش به زحمت مشخص بود و تاپ مشکی تا روی ناف تنش بود


وقتی رسیدیم پیش بچه ها و دست دادیم خانومم داشت سلام علیک میکرد

من موقع دست دادن با میترا یه حس سکسی خاصی داشتم و دستشو بیشتر از حالت عادی نگه داشتم توی دستم

تو ذهنم داشتم تصورش میکردم چه حالی بده اینو بکنم ولی خب نمیشد


خلاصه رفتیم توی اسکیپ روم و بعد از توضیح بازی شروع شد


ژانر بازی ترسناک بود و به جز من و علی همه ترسو بودن کاملا


یه تیکه چراغا خاموش شد و صدای ترسناک اومد


همه شروع کردن به جیغ زدن


من دنبال سارا بودم تو تاریکی که نترسه و دستشو بگیرم

پیداش کردم و بقلش کردم


هنوز چراغا خاموش بود که میترا از پشت منو بقل کرد و چسبید بهم


یهو سیل خون به سمت کیر من سرازیر شد و راست کردم کاملا

منم ناخودآگاه دستمو بردم گشتم روی کونش از بقل

خدا رو شکر شلوار جین پام بود و چیز خاصی معلوم نبود

دیگه رفتم تو فازش و سعی کردم هرجا تونستم حال کنم باهاش


یه تیکه باید از توی یه تونل به حالت 4 دست و پا رد میشدیم

بچه ها رو دونه دونه راهنمایی کردم که جلو برن

میترا موند و سارا و من


سارا ترسیده بود و نمیخواست که بره و گفت آخر میاد

شایدم شک کرده بود به من نمیدونم البته من کاری نکرده بودم که بخواد شک کنه و فکر کنم بیشتر داستان ترس بود


میترا که دولا شد بره خانومم داشت با ترس در ورودی بازی رو نگاه میکرد که یارو بازم نیاد بترسونتمون و صحنه رو ندید

میترا دولا شده بود و مانتوش رفته بود بالا و ساپورتش رفته بود بین لبای تپل کوسش

جنده خانوم شورت پاش نبود و نور از رو ساپورتش که نازک شده بود روی قمبل کونش چاک کونش پیدا بود

سریع رفت توی تونل و سارا ندید اصلا

میترا بود منم زود دنبالش رفتم و سارا هم با استرس و ترس بعد من


خود تونل و اتاق اونطرف که خیلی هم نزدیک نبود کاملا تاریک بود


فقط محض اطمینان ساق لخت پاشو لمس کردم و چیزی نگفت

خیلی آروم میرفت

حرکت بعدیم همونجا لمس کردن کونش بود

بازم چیزی نگفت

بعدش سریع مثل کسخلا دستمو بردم لای لپای کونش

دیگه خون بع مغزم نرسید

خیلی رویایی بود ولی چند لحظه اول استرس داشت جرم میداد از طرفی هم بعید بود بی آبرویی کنه تهش جوری رفتار میکرد که دست نگه دارم


آرزو میکردم که چیزی نگه که تابلو بشه


یهو وایساد


قلب منم وایساد گفتم الانه برینه بهم


گفتم برو دیگه


گفت میترسم

منم دوزاریم افتاده بود

با خیال راحت شروع کردم به مالوندنش

کسشو گرفتم توی پنجه ام و میمالوندمش

خیلی خفن بود

یه صدای ترسناک از اتاق قبلی میومد

سارا خیلی ترسیده بود داد میزد برووووو

اینم الکی مثلا میترسید و آروم میرفت


انگشتمو بردم لای لبای کسش و با خیال راحت داشتم میمالوندمش

بهم گفت پویا من میترسم ببین تو چیزی نمیبینی؟

پاهاشو باز کرده بود که من مثلا الکی ببینم جلو چیزی میبینم یا نه ولی الکی بود چون تاریکی مطلق بود

منم از فرصت استفاده کردم و سرمو بردم بین پاهاش و لبای کسشو گرفتم بین لبام و چند لحظه ای مالوندمشون با لبام

اوووووفففف لبای کس تپلیش داشت روانیم میکرد

مثل سگ حشر بودم


گفتم نه چیزی معلوم نیست برو

بچه ها هم داشتن میگفتن بیا دیگه میترا

دیگه اونم رفت و باز رفتم توی کف


رسیدیم اونور دیگه که چراغا روشن نشد

اولش ترسیدم بخواد روشن کنه یا یهو چراغ قوه ای چیزی دست کسی باشه که بخواد بترسونه پس هیچ کاری نکردم


یه 30 ثانیه گذشت و هنوز تاریک بو و فهمیدم که دیگه باید توی تاریکی یه حرکتی بزنیم


شروع کردیم به کشف اطراف و منم مثلا با میترا و ساناز که گم نکنیم همدیگه رو

من به بهانه های مختلف کمر و کون و شکم نسبتا تخت و با آرنجم میمالوندم روی سینه هاش

جنده خانوم سوتین هم تنش نبود و نوک سینه هاشو حس میکردم

ولی از ترس دوربین خیلی تابلو نمیکردم


یهو یکی از بچه ها عر زد کلید کلید

سریع جمع و جور کردم خودمو

کلیدو زد برغ روشن شد


خلاصه جلوتر یه دری وا شد دوباره یه تونل بود ولی ایندفه ایستاده ولی بازم خیلی تنگ

یه نگاه کلی انداختم س

ریع دیدم دوربین نداره تا یه پیچ که جلوتر بود

تصمیم گرفتم توی همین یه تیکه بمالمش باز


این دفه از شانس خوب سارا که ترسیده بود سری قبلی گفت آخر نمیاد و جلوتر رفت


میترا رفت بعدم من


تا رفتم چراغا خاموش شد و در پشت سرمون بسته شد


وااای خدایا فضای کافی بدون دوربین تاریک تاریک

بچه ها هم داشتن میرفتن


کل اینایی که میگم شاید توی کمتر از 30 ثانیه اتفاق افتاد:


میترا رو از پشت چسبودنم به در پشتیمون

ساپورتشو کشیدم پایین و شلوار خودم دروردم

کسش خیس خیس بود

کیرمو دراوردم گذاشتم لای لبای کسش

کاااامل خیس بود

کیرمو میمالوندم بین لبای کسش

جفتمون کاملا حشری بودیم و عقلمون کار نمیکرد

زانوهاشو به دو طرف باز کردم کیرو گذاشتم رو کسش آروم سر دادم تو

تنگ نبود البته عجیبم نیست از جنده خانوم

دستمو گذاشتم رو دهنش شروع کردم به تلمبه زدن

5-6 تا تلمبه زدم

صدای ملچ ملوچ کسش میومد

داشتم ارضا میشدم

کیرمو دراوردم افقی گذاشتم بین لبای کسش

نوک کیرم از بین روناش به طرف در پشتش بود

بین لبای کوسش جلو عقب کردم آبم پاشید روی در


اصلا عقلم نرسید پاکش کنم وقتم نبود


بچه ها صدامون میکردن

من که داشتم سکته میزدم از استرس یهو مغز نداشتم سریع کار کرد

داد زدم یه در اینجاس

دیگه لباسامونو پوشیده بودیم


بچه ها اومدن وسطای راه بودن یهو گفتم نه در نیست


خلاصه یه اتاق تاریک دیگه بود

وقتی رسیدیم یهو یکی ترسوندمون و پشمای همه ریخت و خلاصه بازی تموم شد و منم بهترین بازی زندگیمو با یه زن هات کرده بودم


بازم میخوام پلن کنم و بکنمش میترا رو

خبری شد میگم


نوشته: atthetop

🔞 T.me/dastane_0nline 🔞

Report Page