Darling!

Darling!

Bahare

کُتش رو درآورد و روی دسته‌ی صندلی انداخت. با کلافگی پشت میز کارش ایستاد و به پرونده‌های رو هم چیده شده نگاه کرد.

با فکر به کار‌های زیادی که سرش ریخته بود دستی تو موها‌ی مشکی رنگش کشید اما اونا در برابر پرونده‌ی الان چیزی نبودن.

هنوز با فکر به یک ساعت پیش و دادگاهی که داشت ، شقیقه‌هاش درد میگرفت.

برگشت و از کیف سامسونتش ، کاغذ‌های مورد نیازش رو در آورد.

شروع به بررسی دوباره کرد و دنبال راه حلی برای موکل بیچاره‌ش میگشت.

مشکل پیچیده‌ای نبود ؛ بار‌ها به این مسائل برخورده و از پَسشون براومده بود.

چیزی که با موارد قبلی فرق داشت ، رقیب موکلش بود!‌

جونگ‌کوک تو ذهنش از اون آدمی آب زیر کاه ، بی‌شرم و صد البته کلاهبردار ساخته بود!

حس میکرد از وقتی اون مرد رو دیده ، آرامش نداره. به جای اینکه تمرکزش رو پای کارش بزاره ، فکرش پیش اون میرفت.

زمانی که تو دادگاه ایستاد و سنگینی نگاهی رو حس کرد ، تو سرش پِلِی شد.

چشم‌های تیز و وحشی مرد ، تنش رو لرزوند ؛ به عمق چشم‌های کوک خیره بود طوری که انگار ذهنش رو میخونه!

اون اتفاق چند ثانیه بیشتر طول نکشید اما از یادش نمیرفت.

صدای تقه‌ای که به در خورد باعث شد حواسش رو جمع کنه ؛ با صدای رسایی اون فرد رو به داخل دعوت کرد و منتظر شد.

اما چیزی که انتظارش رو نداشت ، دقیقا دیدن همون شخص بود که بهش فکر میکرد ؛ پارک جیمین.

قدم‌های محکمی بر می‌داشت ، کت و شلوار مشکی رنگی تنش بود که انگار سفارشی برای خودش دوخته شده.

دست‌هاش تو جیب شلوارش بود و لبخندی به لب داشت.

- های دارلینگ!

صدای گرم و لحن اغواگرش به گوش جونگ‌کوک رسید و باعث پیچیدن حسی زیر دلش شد.

با رسیدنش به مبل‌های چرمی کنار میز کار ، روی نزدیک‌‌ترین اون‌ها نشست و پا رو پای دیگه‌ش انداخت.

به بانی کیوتی که با چشم‌های درشت بهش نگاه میکرد اشاره کرد تا روی صندلی‌ش بشینه.

جونگ‌کوک با تعجب کار‌های مرد رو دنبال میکرد. نشست و منتظر توضیح جیمین برای اومدن به اونجا موند.

- فقط میخواستم دوباره ببینمت.

لبخند متقابلی برای تمسخر روی لب پسر وکیل اومد ؛ حالت صورتش داد میزد که حرف مرد رو باور نکرده.

البته که جیمین راست میگفت ، واقعا قصدش همین بود!

- میخوام یه صحبتی داشته باشیم.

جونگ‌کوک با تمام توانش مقاومت میکرد که گاردش رو به راحتی پایین نیاره و به اون مرد بیشتر رو نده.

+ چه صحبتی میتونیم داشته باشیم؟

با طعنه گفت و برای جواب صبر کرد.

- بستگی به تو داره سوییت هارت! میتونه یه معامله دو سر سود باشه!

جونگ‌کوک کاملا از عاقبت این حرف خبر داشت که قراره بهش پیشنهاد رشوه بشه یا لااقل فکر میکرد خبر داره.

جیمین بدون معطلی ادامه داد.

- بهترین وکیل سئول میتونه کمکم کنه؟

صدایی تو سر کوک فریاد میزد نباید از تعریف مرد احساس خوبی بهش دست بده وقتی داره فقط واقعیت رو میگه.

+ کمک؟ برای در رفتن از زیر دزدی یک میلیون دلار؟

مثل همیشه رک و بی پرده حرفش رو زد ؛ به نظرش اینطوری بحث به حاشیه نمیرفت.

- من اسمشُ نمیزارم دزدی!

+ اما تو قانون اسمش اینه ؛ اگه مشکل داری میتونم بگم کلاهبرداری.

با این حرفش ، جیمین قهقهه‌ای زد و سرش به عقب پرت شد.

هر لحظه که میگذشت بیشتر از اون بیبی بانی جسور خوشش میومد.

- بیخیال‌... اون پیرمرد بهم بدهکار بود ؛ منم فقط بدهی‌ش رو از سهمی که شریکه ، برداشتم.

جونگ‌کوک با دقت گوش و حرف‌ها رو تو ذهنش ثبت میکرد و برای جواب دادن آماده میشد.

+ خب اشتباه کردی!

کوتاه و مثل جیمین با بیخیالی گفت.

- اشتباه یا درستش مهم نیست.

انگار که میخواست حرف مهمی بزنه ، به چشم‌های کوک زل زد و ادامه داد:

- تو بهم کمک میکنی تا من برنده‌ی این دادگاه بشم!

کوک از لحن دستوری‌ مرد جا خورد و تا حرفش رو هضم کنه ، جیمین رو تو فاصله‌ی یک وجبی از صورتش دید.

نفس‌های گرم مرد رو روی پوستش حس میکرد ، گلوش خشک شده و لب‌هاش از هم باز مونده بود.

چونه‌ش بین انگشت‌های جیمین گیر افتاد و صدای پچ پچ مانندش رو شنید.

- بزار منظورمُ بهتر برسونم.

با آرامش انگشت شستش رو روی لب پایینی کوک کشید.

- این معامله برای من دو سر سوده!

انگشتش از بین لب‌های باز چشم فندقی عبور و به دندوناش برخورد کرد.

- یه بیبی هات گیرم میاد و بردن دادگاه.

حالا خیسی دهن پسر رو حس میکرد و داشت کنترلش رو از دست میداد.

سراسر بدن جونگ‌کوک رو هوس گرفته بود ؛ فکر بودن با اون مرد از لحظه‌ی اول دیدارشون ، ولش نمیکرد.

میدونست بعدا قراره پشیمون شه و حسرت بخوره اما میخواست از الانش لذت ببره!

پس با مهارت شروع به ساک زدن انگشت جیمین کرد ؛ زبونش رو دورش می‌چرخوند و مک‌های کوچکی میزد.

جیمین سخت شدن دیکش رو به سرعت حس میکرد و حرکت زبون نرم کوک باعث بیشتر شدنش میشد.

انگشت مرد از دهنش خارج شد و ثانیه‌ی بعد ، لب‌های درشتش روی لب خودش قرار گرفت.

دست‌هاش دور گردن جیمین خزید و بوسه‌ای رو لبش گذاشت.

با شروع کردن بوسه توسط کوک ، لبخندی زد و همراهی کرد.

لب بالایی پسر رو مک میزد و تو دهنش میکشید ؛ جونگ‌کوک هم همین کار رو با لب پایینی خودش انجام میداد.

بی‌طاقت دهن‌هاشون رو باز و زبون‌ همدیگه رو حس کردن.

زبون هم رو مک زده و می‌لیسیدن ؛ صدای بوسه توی اتاق پیچیده و باعث بیشتر تحریک شدن میشد.

نفس کم می‌آوردن اما برای چند ثانیه روی لب‌های هم متوقف شده و دوباره بوسه رو از سر میگرفتن.

با دل کندن از هم ، بوسه رو شکستن. لب‌ جیمین روی چونه‌ی پسر حرکت کرد و به گردنش رسید.

روی پوست گرم و شیری رنگ کوک ، بوسه‌های محکم و صداداری به جا گذاشت.

جایی رو برای بوسیدن از دست نمیداد. گردن و ترقوه‌ش رو با لب‌هاش کبود میکرد ؛ دکمه‌های پیرهن سفید رنگ پسر رو دونه دونه باز و پایین‌تر میرفت.

جونگ‌کوک از حس خوبی که دریافت میکرد ، پلک‌هاش رو بسته بود و صدای آرومی از حنجره‌ش خارج میشد.

لب‌های داغ مرد روی قفسه‌ی سینش کشیده و باعث مور مور شدن پوستش میشدن.

با حرکت زبون جیمین روی نیپلش ، ناله‌ی نسبتا بلندی کرد و با چنگ زدن به کُتش سعی کرد اون رو به خودش نزدیک‌تر کنه.

اخم‌هاش با متوقف شدن ناگهانی مرد تو هم رفت.

جیمین میز رو دور زد و به صندلی کوک رسید ؛ بالا سرش ایستاد و با قاب گرفتن گونه‌هاش دوباره بوسیدش.

دست‌های پسر روی سینه‌ش قرار گرفت و با عجله شروع به همراهی و بوسیدن کرد.

با فاصله گرفتن از هم ، پاش رو دور کمر و دست‌هاش رو دور گردن جیمین حلقه کرد ؛ دست‌های مرد روی باسنش خزید و از صندلی بلندش کرد.

توسط جیمین روی میز نشست ؛ کاملا به هم چسبیده بودن. کراواتش رو تو مشت گرفت و با خشونت بازش کرد.

سراغ دکمه‌های پیرهنش رفت و سریعا از شر اونا هم خلاص شد.

خیره به بدن ماهیچه‌ای مرد ، لبش رو لیسید و سر انگشت‌هاش رو برای لمس کردن جلو برد.

انگشت سرد کوک روی نیپل و عضله‌ی شکمش کشیده میشد و دیکش رو سخت‌تر میکرد.

زیر لب "هوم"‍ی گفت و با گرفتن دست پسر و متوقف کردنش ، بهش تا حدی نزدیک شد که پوست برهنه‌شون از بین دکمه‌های باز لباس به هم چسبید.

سرش رو کج کرد و تو گردن پسر بُرد ؛ گاز آرومی گرفت و همون جا رو مکید.

کوک غرق لذت بود و همزمان بیشتر میخواست.

دستش رو از بین بدن‌شون رد کرد و به پایین تنه‌ی جیمین رسوند ؛ روی دیکش حرکت داد و ناله‌ی خفه‌‌ی مرد رو تو گردنش شنید.

جیمین با بی‌طاقتی از مارک گذاشتن پوست پسر دست کشید ؛ دوباره بلندش کرد و سمت کاناپه‌ی دو نفره برد.

با قرار گرفتن روی اون سطح نرم ، شروع به باز کردن کمر بند مرد کرد که دستش به سرعت پس زده شد.

جیمین روی کاناپه هولش داد تا دراز بکشه و سریعا شلوارش رو درآورد.

با تحسین به پسری که چشم‌های آهوییش مرطوب و خمار بودن و جز باکسر و پیرهنی که باز بود چیزی به تن نداشت ، خیره شد.

ناگهانی چرخید و سمت در رفت ؛ با کلیدی که روش قرار داشت ، قفل کرد و برگشت.

جونگ‌کوک با حیرت به کارش نگاه میکرد ؛ به حدی هورنی شده بود که به چیز دیگه‌ای جز سکس ، فکر نکرده بود!

با رسیدن جیمین بالا سرش ، ذهنش دوباره خالی شد و این دفعه بدون اتلاف وقت ، کمربندش رو باز کرد و شلوارش رو پایین کشید.

دیدن دیک راست شده‌ی جیمین ، باعث حس کردن دردی تو پایین تنه‌ش شد و با نگاهی فهمید که وضع خودش بهتر نیست.

دست‌های جیمین روی پهلو‌هاش قرار گرفت و به پشت بَرِش گردوند.

کف دست و زانوهاش رو تکیه گاه کرد و باسنش بالاتر اومد.

جیمین به پوزیشن هات پسر خیره شد و پشتش ایستاد.

پایین‌ تنه‌ش رو آروم به باسن کوک کشید ؛ صدای ناله‌ی پسر تشویقش کرد بیشتر انجام بده.

چند بار این کار رو تکرار کرد تا اینکه باکسرش توسط پریکامی که ترشح میکرد ، خیس شد‌.

باکسر کوک و بعد باکسر خودش رو پایین کشید.

دیکش رو به باسن پسر چسبوند و اتاق با صدای ناله‌های همزمان هر دو ، پُر شد.

دستش رو بلند کرد و ضربه‌‌ای به بوتی نرم کوک زد.

میخواست روی پوست سفیدش رَد قرمز انگشت‌هاش بیفته.

شدت ضربه‌هاش بیشتر میشد و از صدای رضایت بخش کوک ، فهمید داره جای درستی رو اسپنک‌ میکنه.

زمانی که خسته شد ، دیکش رو بین لپ‌های باسن پسر قرار داد و شروع به حرکت کرد.

کاندوم و لوب نداشتن پس میخواست فقط عضو‌هاشون روی هم لمس بشن.

پریکامش روی باسن کوک پخش میشد و پوست‌شون رو لیز میکرد.

جونگ‌کوک هم پایین تنه‌ش رو تکون میداد و ناله‌هاش رو با گاز گرفتن لبش ، خفه میکرد.

نگاه جیمین به حفره‌ی تنگ و صورتی پسر افتاد که داشت نبض میزد و نیازمند پُر شدن بود.

تو ذهنش شرط بست که دفعه‌ی بعدی قراره حسابی به فاکش بده‌!

حس میکرد باسن کوک داره منقبض میشه و نزدیکه ، پس به حرکاتش سرعت داد.

صدایی که با برخورد لگن‌هاشون به هم ایجاد میشد توی اتاق پیچیده بود.

با بلند‌تر شدن ناله‌های کوک ، دستشُ روی دهن پسر گذاشت ؛ روی تنش خم شد و سر شونه‌ش رو مک زد تا ناله‌های خودش هم خارج نشه.

چند حرکت دیگه کافی بود تا به کام برسن. کوک بدون لمس دیکش روی سطح چرم کاناپه خالی شد و کام جیمین روی باسنش ریخته بود.

دست و پاش شُل شدن و با کمک جیمین برگشت و دراز کشید.

با گرفتن کمر مرد ، اون رو نزدیک خودش نگه داشت و لبش رو بوسید.

جیمین با لذت شروع به همراهی کرد و بوسه‌ی نرم و آروم‌شون رو ادامه داد.

____________________


سرخوش از پله‌های دادگاه پایین میومد و لبخند به لب داشت.

چهره‌ی سرخ شده‌ی جیمین از عصبانیت جلوی چشم‌هاش بود.

هر کس نگاهش میکرد میفهمید انتظار باخت راحتش رو نداشته.

بعد از سکس هاتی که هفته‌ی پیش داشتن ، منتظر بود تا کوک عقب بکشه ؛ اما اون رو نشناخته بود.

الکی نبود که بهش لقب بهترین وکیل سئول رو دادن.

اون شب ، بوسه‌های سوییت و زمزمه‌های صافت جیمین مستش کرده بود.

مدت زمانی که در حال نوازش هم بودن از دستش در رفته بود.

وقتی به خودشون اومدن که خورشید سرخ غروب رو دیدن.

جیمین به سختی میتونست از پسر دل بکنه و بره!

برگه‌ یادداشتی از روی میز کوک برداشت و روش چیزی نوشت و به پسر داد.

جونگ‌کوک با دیدن شماره تلفن و نوشته‌ی "پارک جیمین" پایینش ، فکری تو ذهنش جرقه زد.

فورا از جیمین درخواست کرد آدرسی از خودش به برگه اضافه کنه و اون هم به راحتی قبول کرد.

نمیدونست برای چی جیمین تصمیم گرفته بود شماره‌شُ روی کاغذ بنویسه تا خیلی راحت‌تر اون رو تو لیست موبایل کوک ذخیره کنه!

اما این به نفع پسر وکیل شد.

با بررسی دست خط جیمین و مدارک توسط دادگاه ، متوجه شباهت اونا شدن و همون برای اثبات دروغ‌های مرد کافی بود.

از یادآوری زرنگی که کرده ، خوشحال‌تر شد.

پیاده قدم میزد و هوای تمیز رو به ریه‌هاش میکشید.

با دیدن کافه‌ای ، وسوسه شد خودش رو چیزی مهمون کنه.

قهوه‌ی استارباکسی خرید و راه تا دفترش رو پیاده رفت.

فکر به اینکه از شر این پرونده خلاص شده بود ، آرومش میکرد.

از آسانسور خارج شد و با ندیدن منشی‌ پشت میز ، تعجب کرد ؛ یادش نمیومد براش مرخصی رد کرده باشه!

شونه‌ای بالا انداخت ؛ سمت در دفترش رفت و کلیدی که از جیبش بیرون آورده بود رو توی قفل ، چرخوند.

با نشنیدن صدای باز شدن قفل‌ها ، بیشتر مشکوک شد.

این از جونگ‌کوک بعید بود که حواسش نباشه و یادش بره.

سریعا در رو هول داد و با صحنه‌ای که دید ، گلوش خشک شد.

پارک جیمین روی صندلی‌‌ش لَم داده و پاهاشُ روی میز انداخته بود.

دست‌هاش رو پشت سرش قلاب کرده و لبخند پهنی به لب داشت.

با چشم‌های وحشی‌ سر تا پای پسر رو از نظر گذروند و صدای سکسی‌ش به گوش رسید.

- های دارلینگ!

Report Page