^DARK WEB^

^DARK WEB^

گروه نویسندگی آکادمی ویسپوبیش

^ دارک وب^


° پارت5 °


____

سوژه جدید... جالبه!


من "فایر اسپیتم" کسی که با آتش و کینه بزرگ شده

طبق عادت همیشگی دستکشای سیاهمو‌ دستم کردم، کفشامو پوشیدم و رژ سیاهمو برای یک تجدید دیدار با دوست قدیمی روی لبام کشیدم!


+ خب دخترکوچولو حالت خوبه؟!

فقط گریه؟! زوده که هنوز


- لطفا ولش کن.. اون گناهی نداره، کاری باهاش نداشته باش


+ به به خانم اسمیت منو یادته؟!


-نه، نمیشناسمت لطفا ولمون کن


+جالبه، ولی من خوب میشناسمت

دختر آتشم همونی که باعث شدی خودشو نابود بکنه

با لذت به ‌قیافه‌ی ترسیده مادر بچه چشم دوختم...


+دوست دارم صدای التماس و گریه هاتو وقتی دارم دخترو سلاخی میکنم بشنوم!


- اون فقط 9 سالشه بهش کاری نداشته باش


+ منم فقط ۷ سالم بود!


موهای لخت دخترشو توی دستم گرفتم و با موهاش روی زمین کشیدمش


با زنجیری که از داغی سرخ شده بود به صندلی عروسکی بستمش


زجه هاش کودکانش از سوختگی زیاد برام لذت بخش بود


× خاله توروخدا ولم کن بزار برم


با گوی داغ شروع به فشار دادن چشمای تیله ایش کردم، انقدر فشار دادم تا از حدقه درومد


حیف اون چشمای قشنگ بود که دور انداخته بشه

با بند چشماشو به گردن مامانش اویزون کردم


+ چه گردنبند قشنگی!


بی توجه به زجه های خانوم اسمیت به سمت دختر بچه که زار میزد و از چشماش خون میومد رفتم


حفره خالی چشماشو بهم دوختم

لبشو گوش تا گوش بریدم

ی سمت لبشو دوختم و اما سمت دیگرو بریده گذاشتم

از قسمت پاره صورتش میله داغو وارد دهنش کردم

از داغی زیاد پوستش به میله چسبیده بود و جدا نمیشد

موقع جدا شدن میله پوستش پاره تر شد

از قسمت پاره شده پوستشو کندم و سلاخی کردم


پوست سلاخی شده دختر بچه رو روی صورت خانوم اسمیت که زجه میزد دوختم


چه صورت جذابی

صورت مادر با پوست سلاخی شده دختر بچش و گردنبند زیباش


همینجوری ک زجه میزد دورش چرخیدم و گفتم:


+ گوشت دخترت خوشمزست؟


به سمت جسد دختر بچه رفتم و تیکه تیکش کردم و خوب پختمش


خانوم اسمیت و مجبور به خوردن تیکه های جسد دخترش کرم



سرشو جدا کردم و برای همسرش فرستادم

____


امضا: فایر اسپیت

Report Page