Dark Web

Dark Web

#Moonlight ♡ #Rainblue

@bts_snaryo



راهنما :

ا.ت : +

لارا :÷

مکس :×

لیا : =

هری :€

هون : £


• • • • •


ا/ت:

+ببین امشب همتون اکی نباشین میزنمتون خب؟؟؟

×اه ا.ت جم کن خودتو ... ما تعطیلات رو فقط به خاطره ندیدن شما ها دوس داریم

+یااااا ... چرت نگو میدونم دلت برام تنگ شده

×اکی قبول میکنم ...

+افرین... لارا تو چی ؟؟ مکس رو اکی کردیم موند پنج نفر

÷من اکیم کلا

+همیشه دوستت داشتم میدونستی؟

÷اره جان عمت ... گمشو کار دارم من شب تو ویدیو کال میبینمتون

+لیاا... هستی دیگه مگه نه؟؟

=اره هستم

+بوس بر حوالت

+مکس میشه به هون هم خبر بدی؟؟

×اره بهش خبر میدم

+خیلی خب موند هری ... اونم صد در صد اکی میشه ...

×خیلی خب قطع کن ساییدی ما رو

+بد اخلاق ... بوس بهتون بای


دلم واقعا برای قیافه های شخمی دوستام تنگ شده بود ... ولی از حق نگذریم پسرای اکیپ جذاب بودن ... شاید هم من زیادی هیز بودم .. بگذریم ... من لی ا.ت هستم و نوزده سالمه تو تعطیلات تابستانی بودیم و خیلی وقت میشد دوستام رو ندیده بودم .. با هزار تا خواهش و التماس قبول کردن که ویدیو کال بگیریم و حسابی خوش بگذرونیم ...

رفتم تو اشپزخونه چن تا خوراکی امثال چیپس و بيسکوئيت و اینا برداشتم و برگشتم تو اتاق رو تختم دراز کشیدم و گوشیم رو برداشتم ... داشتم با گوشیم کلنجار میرفتم که زنگ لپ تابم ب صدا در اومد سریع رفتم جلوشو خودمو درست کردم تمای رو وصل کردم ک یهو موجی از صدا کم مونده بود پرده های گوشام رو پاره کنه


+یوااااش میمون هااا کر شدم

€چطوری اشغال ...

+مرسی خوبم تو خوبی؟

€میگما ا.ت عجب چیزی شدی از وقتی ندیدمت ...

+همش دو ماه ندیدی منو

€مهم نیس ... سکسی شدی

+خجالت بکش عوضی من جای دخترتم

€همسنیم ما .. =|

+مهم نیس

×خیلی خب ... گایز چ خبر چیکار ها میکنید؟؟

÷حوصلمان در خانه ب چخ میرود ... به عبارتی هیچی

=میگما چطوره یه بازی شروع کنیم؟

(*همه باهم ) : چه بازی ؟

=عجب تفاهمی... جرعت حقیقت یا ی همچین چیزایی ... نظرتون..؟؟

+اکیه

×منم پایم

÷منم هستم

€بچ یس ایم هیر

£منم هستم

هری میمیری زبون نریزی؟؟

€یس بیب سکته مغزی میکنم

+گمشو ... سکته کن بمیر راحت شیم از دستت

€الهی بمیرم و قدرم رو ببینی فرزندم

+ =/ متاسفم برات مامان بزرگ

×بس کنید شروع کنیم ..

£هی هی ... استپ کنید من برم مستراب ...

÷میمردی قبلش انجام میدادی؟؟

£شاید .... شروع نکنیداااا

=اکی باو زود بیااا

+اه ... لپ تابم هی ارور میده نمیدونم چشه ..

÷جالبه مال منم ارور میده ...

+ولش ... حتما آپدیتی چیزی میخواد

=هوووووون زود بااااااش (با داد)

£دارم میااااااام(همینطور با داد)


هون هم برگشت و شروع کردیم بازی رو جوری بود که شماره بوده کی که نیگفت بعدش شماره رو انتخاب میکرد و صاحب شماره جرعت یا حقیقت رو میگفت و همین طوری ادامه داشت... این وسط هی لپ تابم ارور میداد و رفته بود رو مخم ... زیاد اهمیت ندادم و ب کارمون ادامه دادیم ... نوبت هری بود که به من جرعت بگه ...


€خیلی خب .. پاشو لباسات رو در بیار رو ناله کن برا مون ....

+هری چی زدی اومدی نشستی پشت مانیتور ‌‌‌...

=هی بچه ها ... ی چیزی اورد برام ... یه فیلمه ... نمیدونم از کجا اومد

×پخش کن ببین چیع

=اکی ....

=جییییییییغغغغع*

+چته .... ای... این یه ادمه که دارن تکه تکه میکننش...

£هی ببندش دیگه بسه

=ب.. با... باشه

÷برا منم یه فیلم اومد

+باز نکن ... ردش کن

÷باش

+برگردیم به بازی

 

بازی رو ادامه دادیم جرعت که هری گفت رو انجام دادم و دوباره نشستم پشت مانیتور که با پیام ناشناسی مواجه شدم


ناشناس* هی ... ما هم میخواییم باهاتون بازی کنیم..میتونید تحمل کنید؟؟


در جوابش نوشتم* تو کی هستی؟؟


ناشناس* تو فک کن یه دوست ولی اگه پلیس ویا هر کی رو خبر کنید ..میمیرید..


+ب...بچه هااا..

×هی..اتفاقی افتاده؟

+فعلا نه اما..مطمئنن اتفاق خوبی قرار نیست بیوفته..

÷چرا درست نمیگی چه اتفاقی افتاده؟

+ی..یه پیغام ناشناس برام اومده..

×چی میگه؟

+میخواد باهامون بازی کنه..

€اووو نباباااا...خب بیاد بازی کنه ببینم چند مرده هلاجه..

£هی هری کافیه..میخوای با کسی که نمیشناسیش بازی کنی؟

=بنظرتون همونی نیست که یه فیلم از ناکجا آباد برام فرستاد؟

€نکنه ترسیدی؟

£بنظرم بعید نیست..

+هی بچه ها بیاین فقط...


ناشناس* : سعی نکن منو نادیده بگیری


با دیدن پیامی که برام به صورت ناشناس ارسال شد احساس کردم پاهام سست شده..قطعا چیز جدی ای نبود پس چرا انقد نگرانم؟..البته امیدوارم چیز جدی ای نباشه..

€بنظرم یکیه که فقط سرکارمون گذاشته و میخواد باهامون بازی کنه..بزارین بیاد بازی.

=نکنه عقلتو از دست دادی؟

€باورم نمیشه واقعا ترسیدین؟

£ح..حق...با هریه..

÷راستش منم نظری ندارم..کنجکاوم..

=اگه لارا اوکیه پس منم..اوکی!

×فقط من و ا/ت ایم؟ا/ت؟

÷هی ا/ت با توییم..

+ب..بله..

€بیاد بازی یا نه؟

+من یجورایی نگرانم پس حداقل..بهتره احتیاط کنیم.

€اوکی پس بزن بریم.


ناشناس* : میبینم که همتون راضی شدین..اوکی قراره حسابی خوش بگذره.


×هی هی هی..لپ تابم از کار افتاده انگار..

=چی؟شماهم؟انگار ینفر دیگه داره باهاش کار میکنه..

£فک..فکر کنم منم همینطور..

€یه متنی اومده روی مانیتور..

ناشناس : مگه شماها مشتاق بازی نبودین؟

÷خدای من..

+بچه ها این...

با اومدن ناگهانی صحنه هایی از فیلمای جنایی که تاحالا نظیرشو ندیده بودم جیغ خفیفی کشیدم.

£ای..این چه کوفتیه...

=او..اون روحه؟

×اه خدای من حالم بهم خورد

€واو پسر اینجارو..بازی داره جالب میشه..

+ب..بچه ها تصویرو دارین؟

×مدام قطع و وصل میشه..

بعد چند دقیقه که مدام تصاویر و فیلمای عجیب روی صفحه باز میشد و تصویرمون قطع و وصل میشد همه چی ثابت موند..

=ب..بنظرتون زیادی..ساکت نیست؟

+هی بچه ها هون کجاست؟

×هون اونجایی؟

€داداش تو هم رفتی مستراب؟

برای چند لحظه تصویر هون قطع شد اما وقتی دوباره متصل شد...اون روی پشت بوم وایساده بود!

÷یا یا یا یا این مرتیکه داره چیکار میکنه...امیدوارم دست به کارای احمقانه نزنه..

€هی این فقط یه بازیه یعنی انقد ترسیده؟

×باید بریم دنبالش یا به کسی اطلاع بدیم؟

=ای..این چرا..

+خدای من هون..اون بالا داره چه غلطی میکنه؟

÷نه نه نه نه نهههه..

×لعنتی..

با دیدن صحنه رو به روم بغض کردم و دید چشمام تار شد..این چطور ممکن بود..هون خودشو از پشت بوم اون خونه پرت کرد پایینو تصویرش قطع شد..

=م..من یکم میترسم...

÷دوربین مخفیه؟دارین اسکلم میکنین؟

€ا/ت نقشه تو بود؟

×هی مگه نمیبینین خودشم شوکه شده..

€اون پسره ابله حقش بود که بمیره چ..چطور...

÷هی هری...ا..اتفاقی افتاده؟

سعی کردم اشک چشمامو پاک کنم و نگاهمو به مانیتور بدم..هری به رو به روش زل زده بود و انگار از ترس حتی نمیتونست کلمه ای حرف بزنه..

€م..منو نکش..لط..

تصویر هری قطع شد که لیا ضروع کرد به جیغ زدن..هممون شوکه بودیم و متوجه اتفاقاتی که درحال افتادن بود نبودیم..بعد چند لحظه تصویر هری برگشت..اما نه مثل قبل..

یجایی درست وسط پیشونیش توسط گلوله سوراخ شده بود و هری هم برای همیشه از این دنیا رفته بود..

÷فاک..حالا باید چیکار کنیم..

×نمیتونم باور کنم چه اتفاق فاکی ای داره میوفته..

=بعدی نوبت کیه..من؟ا/ت؟مکس یا لارا؟بسه دیگه بسه..من میترسم...

÷هی لیا اروم باش..

=چظور اروم باشم لعنتی دو تا از بهترین دوستامون جلوی چشمامون مردن...م..من همین الان زنگ میزنم به پلیس..

×هی لیا اگه طرفمون برای اینا نقشه کشیده پس حتما فکر اونجاشم کرده..

÷لیا کار احمقانه ای نکن..

+نباید اینکارو کنین..او..اون بهم گفت..بهم گفت که..

×ا/ت؟خوبی؟

÷چی ا/ت؟کی گفت؟

بغض کردم و هق هقام مانع حرف زدنم شدن که با رفتن ناگهانی تصویر لیا شدت گریه هام بیشتر شد و با داد صحبت میکردم..

+گفت اگه به پلیس زنگ بزنیم میکشتمونننن...



Report Page