daddy

daddy

S_A




با مرتب کردن پیراهن و شلوار سیاهت نگاهی از آیینه به خودن انداختی.

تیپت کامل مردونه بود و تو عاشق این استایلت بودی...

کفشای ورنی براقت رو هم پات کردی و با بستن موهای بلندت از اتاق خارج شدی...

با قدم های بلند از پله ها بالا رفتی و خودت رو به پیشخوان رسوندی و با برداشتن نوشیدنی ها سمت قسمت VIP حرکت کردی....

با بالا رفتن از پله ها سمت میزی که حدود 9 تا مرد از جمله رئیس بارت درحال پاسور بازی بودن رفتی ...

بدون نگاه کردن به چهره ی اون مردا نوشیدنی هارو سریع روی میز گذاشتی

+چیز دیگه ای لازم ندارین

×برو از قوی ترین نوشیدنی هامونو بیار ا.ت

با تکون دادن سرت از پله ها سریعا پایین رفتی و وارد زیر زمین شدی تا مشروب هارو بیاری...


_اون کیه!

×کی

_ا.ت

×اوو پس بلاخره یه دختر چشم اقارو گرفت

_شاید..کیه؟

×یکی از بارمنامه...کله شق ترین کارکنی که توی این 5 سال داشتم...

_هومم

÷من تک آوردم


با قدم های سریع از پله ها بالا رفتی و خودت رو به میز رسوندی به خاطر اینکه تک تک پله هارو با دویدن بالا اومده بودی قفسه ی سینه ت با شدت زیادی بالا پایین میشد و نفس های سریعی میکشیدی...


+چیز...دیگه ای...لازم ندارین

×چت شده

+به خاطر دویدن

×نه چیزی لازم نیست برو ..نه نه...بیا اینجا وایستا شاید چیزی لازم داشتیم


بدون حرفی رفتی و گوشه ای وایستادی و به روبه روت خیره شدی...

هیچوقت دوس نداشتی به چهره ی آدم هایی که به اینجا میان نگاه کنی ! درواقع از نظر تو این افراد یک مست افراد پولدار و هوس بازن که هیچ درد و غمی ندارن...


حدود 20 دقیقه ای میشد که یه گوشه وایستاده بودی و به شهریه دانشگاه خواهرت فکر میکردی...درواقع تنها دلیل فاکی که اینجا کار میکردی همین بود.

با حس نگاه های خیره ی یک نفر سرت که این همه مدت پایین بود رو بالا اوردی و به میزی که تا چند دقیقه پیش 9 نفر دورش جمع بود و الان فقط یک نفر روبه روت بود نگاه کردی...

کسی که روبه روت بود درواقع کمترین شباهت رو به انسان واقعی داشت... پسری با موهای بلوند که به طرز جذابی بالا داده شده بود و پیشونی لعنتیش رو در دیدت قرار میداد ، لب های خطی ، چشمای جدی و ترسناک ، دماغ خوش فرم ، کت و شلوار سیاه و....


+وات ده فاک ا.ت خودت رو جم و جور کن


به آرومی اینو گفتی و خودت رو سریع جمع کردی 


_بیا اینجا

با نگاه کردن بهش و فهمیدن اینکه منظورش با توئه با قدم های محکم سمتش رفتی


+بله

_اسمت چیه

+ا.ت

_چند سالته؟

+چرا میپرسید؟

_اونش به خودم ربط داره


با حرفش فوشی تو دلت بهش دادی و میخواستی جوابشو بدی ولی اگه اخراج شی شهریه دانشگاه خواهرت چی؟


+ 19 سالمه

_کتتو بردار بریم

+بله!

_حرفم واضح نیست؟

+کجا بریم

_بریم خونه

+ببینید احتمالا اون مشروب روی مغزتون اثر گذاشته و حواستون سر جاش نیست

_نه بیبی گرل حواسم کاملا سر جاشه، این تویی که از دنیا بیخبری.....بریم

+بسه دیگه این مزخرفاتو تموم کنین


با حرفی که زدی اون پسر سریع سمتت برگشت و با گرفتن کمرت و کوبیدنت به ستون کنارش سرش رو بهت نزدیک کرد


_از بیبی گرلایی که زبون دراز باشن خوشم نمیاد...ولی چون معلومه گیج شدی بهت میگم ...اول که احمق کوچولو هرچیزی که بهت میگن امضا نکن از جمله کاغذ سفید


با یاداوردی کاغذ سفیدی که روز اول کاریت امضا کردی به چشمای اون پسر نگاه کردی


_رئیست شرط بندی کرد و بهم باخت و منم تورو خواستم به علاوه کاغذی که توش مینویسم ا.ت پارک مطلق به منه.....حالا راه بیوفت و دنبالم بیا....


با شنیدن حرفای اون پسر بدنت یخ کرد....یعنی چی؟


+من نمیتونم...من خواهرم....

خواست دستت رو بگیره که دستش رو پس زدی و با تمام قدرت شروع به دویدن کردی...

اشتباه کردی اینجا اومدی...رئیست حیوون تز از تصورت بود....

یعنی چی

اون پسر چی میگفت.....


با کشیده شدن دستت توسط کسی و ایستادن ماشینی جلوی پات متوقف شدی با باز کردن در همون پسر درو باز کرد و تورو رسما توی ماشین پرت کرد و خودش هم سوار شد....


_بریم

*بله ارباب


توی خودت جمع شده بودی و به اون پسر نگاه کردی

_تهیونگ.......اسمم

+لطفا این مسخره بازیارو تموم کن...من باید برم


بی وقفه حرف میزدی و خواهش میکردی که ولت کنه ولی با حرفی که زد دستات یخ کرد


_یک بار دیگه حرف از رفتن بزنی زبونتو با دندونام میکنم فهمیدی؟


+و..ولی

_از امروز هرچیزی که نیاز داشته باشی رو من فراهم میکنم ، هرچیزی.....ولی.،.در صورتی که بیبی گرل خوبی برای ددیت باشی...

_م...منظورت چیه....

با کشیده شدن بازوت تهیونگ مجبورت کرد روی پاهاش بشینی ...

همین که خواستی بلند شی دستای کسیده و مردونشو روی پشت و شکمت گذاشت و رسما حرکتت رو متوقف کرد و سرش رو توی موهات فرو برد...


_یعنی شهریه دانشگاه خواهرت ، خورد ، خوراک و هرچیزی رو فراهم میکنم و براش یک خونه میگیرم....حالا آروم باش و بزار از عطر موهات لذت ببرم

و با کشیدن کش سرت سرش رو توی موهای بلندی که اطرافت ریخت ، فرو کرد و بوسه ای روی لاله ی گوشت گذاشت...


.....زندگی جدیدت بدون هیچ آمادگی شروع شد

💜

💜

💜

منتظر نظراتتون هستم لاولیا

Report Page