میدان مشترک فرهنگی-زبانی

میدان مشترک فرهنگی-زبانی

بهزاد کریمزاد شریفی


شاید همه ما نام میدان مشترک نفتی یا گازی به گوشمان خورده است. سفره ای زیرزمینی غنی از نفت یا گاز که میان دو یا چند کشور قرار گرفته و هر دو حق برداشت دارند. برای هر کدام شاید سهمی در نظر گرفته می شود از این استخراج و هر کس توان فنی و تکنولوژیکی و مالی بالایی دارد ممکن است زودتر بتواند حتی علاوه بر سهم خود برداشت کند. حالا اگر طرفی ضعیف بود ممکن است سمت و سوی این ذخایر به نفع کسی که بیشتر برداشت می کند تغییر جهت دهد و او که سریع می جنبد برنده باشد.

از این مفهوم می خواهم به تعبیر میادین مشترک فرهنگی-زبانی برسم...

در این دنیا اگرچه ملت ها را در مرزهای جغرافیایی تعریف می کنند اما کیست که نداند این ملت سازی ها به ویژه در مناطق مرزی به گونه ای متفاوت تعبیر می شوند. اینکه مرز را طوری کشیده اند که برادر کسی در آن سوی مرز افتاده است نمی توان گفت برادر خونی او خارجی است. بدین مفهوم وقتی کسی در باکو درست با زبانی که من صحبت می کنم حرف می زند اگر چه شهروند کشوری دیگر به اسم جمهوری آذربایجان است یا حتی کسی در آنکارا با زبانی نزدیک به زبان من صحبت می کند طوری که می توانیم گفتگوی همدیگر را متوجه شویم، ما واجد یک سری ویژگی های مشترک هستیم که مثلا با شهروندان برزیل و ویتنام و ماداگاسکار چنین اشتراکی نداریم! اینجا را باید یک «میدان مشترک فرهنگی-زبانی» تعریف کرد.

در این میدان مشترک، ضرب المثل ها، اشعار و فولکلور مشترکند یا بسیار به هم نزدیکند. فارغ از اینکه در تاریخ چه روی داده که مرزها چنین تعریف شده است که چندان محل بحث نیست؛ اصالت هم در یک برهه مشخص از تاریخ تعریف نمی شود. یعنی همانطور که مثلا نمی توان تعریف کرد که چند سال باید عقب برویم تا به ترکی یا فارسی اصیل برسیم؛ نمی توان گفت که چون قومی پنج هزار سال پیش در جایی زندگی می کرده است پس آن سرزمین ملک پدری مدعیان وراثت آنهاست. مهم این است بپذیریم در حال حاضر بر اساس اصول حقوق بشر، کسانی هستند که با زبان مشخصی صحبت می کنند حتی صرف نظر از اینکه آیا اینها همزبان نیاکانشان هستند یا بعدها زبان خود را به هر دلیلی تغییر داده اند.

میادین مشترک فرهنگی-زبانی وضعیتی به مراتب پیچیده تر از میادین مشترک نفتی و گازی دارند. چرا که غیر از عوامل زمین شناسی و جغرافیایی، بر ویژگی های انسانی بنا نهاده شده اند. که مدل های پیش بینی رفتار را دشوارتر می کنند. مهم این است که ما برای این میدان مشترک چه آن بخشی که درون قلمرو ایران تعریف شده است و ساکنانش شهروندان ایران هستند و چه بخشی که در قلمرو کشورهای همسایه قرار گرفته است چه کرده ایم و چه ارزش افزوده ای ایجاد کرده ایم؟ این را هم در نظر بگیرید که تمایلات هویت طلبانه و منطقه ای در مناطق ترک نشین کشور موقعی تقویت شد که ترکیه آرام آرام پیشرفت کرد و توانست محصولات فرهنگی و تجاری خود را به لطف تحول در ابزارهای ارتباطی، درون مرزهای ایران هم گسترده تر توزیع کند. حالا کمتر ترک ایرانی را می توان سراغ گرفت که خاطره ای از یک ترانه استانبولی نداشته باشد و یا کمتر ایرانی که یک بار البسه ترک را امتحان نکرده باشد. از طرف دیگر با فروپاشی شوروی جمهوری آذربایجان شکل گرفت و الگوی دیگری را به هموطنان ما در داخل مرزهای ایران ارائه کرد. مثلا حالا هنرمندان جوان موسیقی مقامی برای تحصیل موسیقی به باکو می روند و همزمان در مسابقات "موغام" شرکت می کنند هموطنان ترک ایرانی آنها هم این سوی مرز به تماشای این رقابت ها می نشینند.

 باید توجه داشت آنچه مسلم است، با "موضع گیری" هر چند محکم و هر چند صریح و هر چند انبوه، نمی توان جریان فرهنگی را متوقف یا معکوس کرد همچنان که نمی توان به نفت یا گاز میدان مشترک دستور داد که سمت قطر جاری نشو چون من هنوز در فهم و توان و تکنولوژی استخراج به آنجایی که لازم است نرسیده ام. صبر کن تا خودم را برسانم!

بلکه باید محصولی ارائه کرد که نه تنها هموطنان شما در میادین مشترک فرهنگی-زبانی را تقویت می کند همزمان برای مردم آن بخش از میدان مشترک که خارج از مرزها زندگی می کنند هم آلترناتیوی از زیستنی متفاوت و مطلوب عرضه کند. این را هم در نظر داشته باشید که هموطنان ترک شما در آذربایجان ایران به گواهی تاریخ، به مراتب برای جریان سازی های فکری-فرهنگی سزاوارتر و با استعدادتر هستند

این که اردوغان غلط کرد و بیخود کرد و چیزی هم رویش میل نمود، و اینکه در حکومت اردوغان نظام دموکراتیک ترکیه در نظمی سلطانی مشابه عثمانی ها مستحیل می شود و بخش عمده ای از روشنفکران آن دیار مخالف جدی او هستند، نمی تواند منکر این واقعیت باشد که شهروندان کشور من ارزانترین و در دسترس ترین سفرهای خارجی همراه با لذت و خرید و خاطره را به ترکیه انجام می دهند و حتی سرمایه های خود را از اینجا برای خرید ملک در ترکیه خارج می کنند.

این را هم به یاد داشته باشید که وقتی دوبله فارسی دوبله شده از عربی داستان «عشقی ممنوع» را که در ترکیه می گذشت بر روی شبکه های در پیت ماهواره ای هر شب به انتظار می نشستید و روز بعد برای همدیگر از "مهنّد" و "سمر" تعریف می کردید، بخشی از هموطنان ترک زبان شما، چند سال پیشتر آن را با زبان اصلی تماشا کرده بودند در حالی که اسامی قهرمان هایش متفاوت بود: "بهلول" و "بهتر".

Report Page