Covid 19
تصویر کلاژی پساآخرالزمانی (Post-apocalyptic) از آینده مبهم و مهآلود گونه بشر است. کلاژ را از ترکیب دو اسکیس شرق شناس و باستانشناس فرانسوی اوژن فلاندین از ایران با خانههایی جداجدا و کپسولی معلق در زمین آسمان ساختهام. در افق نمایی از شهر قم (محل شروع اپیدمی کدونا در ایران) حد فاصل سالهای ۱۸۴۱-۱۸۳۹ نشان میدهد که با نمایی از قبرستان تخت فولاد اصفهان ترکیب شده است.
•
ما اکنون در حال زیستن یکی از غریبترین تجربیات بشری هستیم. بی آنکه دورنمایی از جهان بعد از ویروس کرونا داشته باشیم. آنچه تا حدودی روشن است این است که جامعه انسانی مدتی طولانی با این مساله درگیر خواهد بود. همچنین این آخرین پاندمی نبوده و مطابق هشدارهای بسیاری از متخصصین بشر طی سالهای آتی با انواع دیگری از این دست اپیدمی/پاندمیها روبهرو خواهد بود. و تا آنجا که میدانیم ما برای مواجهه با چنین پدیدهای بسیار ضعیف و ناآماده هستیم. سوالات متعددی این روزها ذهنم را به خود مشغول کرده است. نحوه مواجهه و پاسخ معماری به این رویداد چیست؟ اگر ارزش معماری دهههای اخیر را گسترش فضاهای جمعی بدانیم، این رویداد چه تاثیری بر نگرش ما به فضاهای جمعی خواهد گذاشت؟ اگر فضاهای جمعی سبب تحکیم جامعه مدنی و دموکراسی میگردد چنین دست رویدادهایی چه اثری بر این نهاد خواهد داشت؟ آیا درونگرایی فضاها نسبتی با استبداد دارد؟ آیا مجددا گرایشی به درونگرایی در معماری شکل خواهد گرفت؟ اگر فضای جمعی، مواجهه با غریبه/دیگری تضعیف گردد روابط انسانی و نسبت انسانها با یکدیگر چگونه خواهد شد؟ آیا حلقه گمشده همین فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است؟ شبکههای اجتماعی که نقش به سزایی در بسط دموکراسی دارند چگونه میتواند خلا کنش سیاسی/فیزیکی را جبران کنند؟ آیا حذف کنش سیاسی/فیزیکی گرایش فضا را برای استبداد گشودهتر خواهد کرد؟ آیا معماری و شهرسازی میتواند فضای جمعی را به نوعی دیگر بازتعریف کند تا در عین تضمین حضور فیزیکی و جمعی، سلامت نیز مدنظر قرار گیرد؟ آیا تعریف ما از خانه نباید تغییر کند؟ سلسه مراتب فضایی برای ورود و خروج به خانه و اقامت و دوران بیماری مواجهه ما با پلان را دستخوش تغییر نخواهد کرد؟ اگر خانه جایی باشد برای حبس خانگی چگونه میتوانیم فضای آنرا برای زیستن، کارکردن و کنش اجتماعی فعال کنیم؟ آیا تجربه موسیقی نواختن در تراسهای ایتالیا و به کل کلانتر بافت شهرهای مدیترانهای راهکاری کهن اما کارآمد برای فعالسازی زندگی جمعی در خانه نیست؟ آیا ساختار حیاطمرکزی استبدادپرور است؟ اگر هست، قابلیت گشایش به شهر را داراست؟ شاید بتوان سیاههی چنین پرسشهایی را بازهم ادامه داد. و طبعا پاسخ به آنها نسبت مستقیمی با طول مدت تجربه کنونی ما دارد. اما بی شک معماری و شهرسازی نیز مانند بسیاری دیگر از حوزههای دانش و تجربه بشری دچار تغییرهای وسیعی خواهد شد.