هنر گیج کردن!

هنر گیج کردن!

شورای سردبیری


جامعه نو: فرض بعیدی را درخیال مجسم کنید: رهبر کشور برای دومین بار اجازه سازش قهرمانانه بدهد و روحانی را برای مذاکره با ترامپ جلو بفرستد.چه رخ میدهد؟

تصورعوام که براساس ماجرای کره شمالی الگوسازی شده ، انتشار عکس دست دادن روحانی با ترامپ است به نفع انتخاب دوباره او ، و سپس شروع روندی بی پایان از کشمکش دیپلماتیک، باهدف حذف تحریمها به نفع ایران و تغییر سیاستهای ایران به نفع ایالات متحده و متحدانش در منطقه.

اما میخواهیم تصویر فرضی دیگری را هم مطرح کنیم؛ ایران(چه با شرط و چه بی شرط) جلو برود و کنار میز بنشیند، اما ساعتی بعد برخیزد و اعلام کند ترامپ اساسا قصد مذاکره منجربه سازش ندارد و تسلیم بی‌قید وشرط ایران را خواسته است. این حرف ایران‌بیان واقعیتی دیر درک شده خواهد بود: نیروهای در دست دارنده قدرت در ایالات متحده اساسا دنبال توافق با ایران نیستند. نشانه های آشکاری در دست است که با همراهی اسرائیل و بریتانیا میخواهند مسئولیت شروع یک جنگ گسترده ویرانگر در منطقه را به دوش حکومت ایران بیندازند . آن نشانه ها به قرار زیر است:


- زیر پا گذاشتن روند تفاهم و سازش با ایران که درقالب برجام شروع شده بود و حرکت در مسیر ناسازگاری از دوسال پیش

- تحریم اقتصادی از طریق بستن پنجره‌ها و منافذ تجاری ایران با هدف‌تضعیف توان‌حکومت و ایجاد بحران‌اجتماعی برای آن در داخل ، به واکنش انداختن ایران در موقعیت به دام افتادگی و ناگزیری آن از اقدام‌متقابل ایذایی دارای ماهیت نظامی

- تاکید بردرگیر بودن مستقیم ایران در درگیریهای منطقه مانند جنگ یمن

- تشجیع نیروهای جنگ طلب داخلی ایران از طریق رفتار خوددارانه مانند چگونگی واکنش در برابر ساقط شدن پهپاد

- رفتار به گونه‌ای که ترامپ را خواستارمذاکره و ایران را سرکش نشان دهد

- منتفی کردن هرگونه‌امکان مسالمت آمیز برای تنظیم روابط ایران با کشورهای عرب منطقه

- جمع کردن همه این رویه ها زیر پوشش نادانی ، بلاتکلیفی، و خود محوری ترامپ و توضیح تعارض رفتارها براساس خلقیات او .


درحال حاضر ایالات‌متحده‌کشوری به نظر میرسد ناتوان از تحلیل اوضاع جهان و درک آن، بدون داشتن‌یک افق مشخص در زمینه اهداف استراتژیک و حتی سیاستهای تاکتیکی ، بلاتکلیف و ناتوان از تصمیم گیری و اتخاذ مسیر مشخص . اینکه ترامپ هر روز یک حرف میزند و مثلا در باره مذاکره با ایران شرط میگذارد و نفی میکند یا تعداد شرطها را تغییر میدهدیکی از عواملی است که این تصویر را میسازند؛  یک آمریکای گیج !


اما باید زاویه تفسیر رفتار را اندکی تغییر دهیم: رفتارهای ایالات متحده از سردرگمی و گیجی نیست، و برای گیج کردن دیگران طراحی شده‌ .مثلا با این شروع کنیم که تصمیم گیران پشت سر ترامپ که ظاهرا بی اعتنا به اقتصاددانان برجسته آمریکا، صدای بحران اقتصادی مهیب پیش رو را در نمی آورند، درتدارک کاهش مصیبت احتمالی پیش رو در حال باز تنظیم ارتباط اقتصادی ایالات متحده با اروپا و چین هستند و این کار را پشت رفتار ظاهرا بی منطق‌ولی جسورانه ترامپ نسبت به اروپا و چین انجام میدهند . آنها در واقع در باره روابط بین‌الملل گیج نمیزنند، دارند طرف های مقابل خود را در زمینه اهدفشان‌گیج میکنند.


سوای اروپا و چین که عوامل ثانویه‌ای مثل منافع روسیه نیز در تحول روابط با آنها لحاظ شده، کاربرد هنر گیج کردن در باره ایران بسیار آشکارتر است. به نظر میرسد نیروهای خبیث وجهنمی ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل قصد هیچ سازشی با ایران ندارند، قصد صرفا منکوب کردن ایران و رام کردن حکومت آن را ندارند، اساسا در پی رفع تهدیدات منطقه خلیج فارس و حفظ ثبات نیستند، و الگوی کار را چیزی فراتر از تعیین تکلیف باایران میبینند. قصدجنگ دراز مدت و جهانگشایی هم ندارند . جنگی را تدارک دیده اند برق اسا و همچون فوران عظیم یک آتشفشان ، که همه داشته‌های چند کشوررا نابود میکند و سیمایی متفاوت به محیط میبخشد و حتی اقلیم منطقه‌راتغییر میدهد. جنگی کوتاه اما ویرانگر، البته بین کشورهای منطقه. برای رسیدن به این هدف لازم است:

اعراب توان انبار شده خود را علیه ایران بکار گیرند و ایران هم آنها را در هم بکوبد.ایالات متحده از میانه اقیاوس هند زیربنای استراتژیک ایران را نابود و آن را فلج کند. نبرد از راه دور ایران و اعراب درحدی ادامه یابد که همه فرسوده شوند و از پابیفتند. خاور میانه جدید، اینگونه متولد میشود!


این طرح از نظر ناظر بیرونی دو نقطه‌ضعف اساسی و موجب احتیاط‌ دارد: آسیب‌پذیری اسرائیل، و تاثیر منفی آن‌بربازار نفت. البته ایالات متحده چنین فکر نمیکند؛ هرچنداسرائیل برای شروع جنگ اشتیاق نشان میدهدامابراساس سابقه، میتوان گفت این هم فریبی بیش نیست. اسرائیل معمولا از جنگی که بین دیگران در میگیرد کناره میگیرد؛ به قول منسوب به ناپلئون، وقتی میبیند دشمنانش درحال کندن گور یکدیگر هستند کنار میایستد و تماشا میکند. باورش سخت است، ولی اسرائیل ممکن است حتی در چنین موقعیتی دست روی دست بگذارد و - شاید باور نکنید - حتی ، حتی در مقابل موشک باران واکنشی نشان ندهد. این کار را قبلا کرده است. در سال ۱۹۹۱ ، هنگامی که در جنگ کویت نیروهای آمریکا به عراق حمله کردند صدام درمانده شد ، چاره را در موشک باران اسرائیل دید و دهها موشک اسکاد به اسرائیل شلیک کرد. اما اسرائیل که توان درهم کوبیدن کامل صدام را داشت فقط به مظلوم نمایی پرداخت. اروپا خط کمک فوری برای آن راه انداخت (براوردشده در مقابل هر موشک اسکاد فرود آمده ۵۰ میلیون دلار دریافت کرد) و خوب است این تجربیات قدیمی برای استراتژیستهای کم‌تجربه ایران یادآوری شود. (درباره اینکه رفتار اسرائیل درماجراهای پیش رو دقیقا چه خواهد بود بعدا مینویسیم).


درباره کم شدن نفت در بازار هم نگرانی نه برای توطئه‌گران ، که باید در جای دیگرو مصرف کنندگانی غیر آنها باشد. حدود ۳۰ درصد از نفت مصرفی جهان در خاورمیانه تولید میشود و فقط ۱۶ درصد آن از راه خلیج فارس انتقال مییابد . از طرف دیگر، ایالات متحده نیازی به نفت خاورمیانه ندارد. بر اساس آمار اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (ئی آی ای )در سال گذشته واردات خالص نفت در ایالات متحده روزانه ۲/۳ میلیون بشکه در روز بوده است که اوپک ۶۱ در صد و عربستان فقط ۹۰۰هزار بشکه آن را تامین کرده اند. حتی اگر شبکه خط لوله عربستان که نفت آن را به غرب میبرد مورد حمله قرار گیرد و صادرات عربستان به صفر برسد، تامین نفت ایالات متحده دچار مشکل نمیشود(آمریکا ۶۵۰ میلیون بشکه ذخایر استراتژیک نفت تدارک دیده است) و افزایش ناگزیر قیمت نیز تولید در ایالات متحده را برای مناطق تازه ای به صرفه میکند. چین باید نگران کمبود نفت باشد که دولت آمریکا کمر به جنگ تجاری با آن بسته است....امیدوارباید بود اهل سیاست ایران در این باره اطلاعاتی داشته باشند و زیاد به براوردهای حقوق‌بگیران خود اعتماد نکنند.


 با وجود این واقعیت‌ها، داریم گیج میزنیم. یکی چشم بسته اصرار به مذاکره دارد و یکی میگوید اصلامذاکره نمیکنیم، و البته جنگ هم نمیشود. مارا در میان همین گیجی‌ها و پیشنهاد" ائتلاف امید" به نیویورک بردنها (" و چه خالی میرفت!")به بن‌بست سرنوشت میرانند.

 

اصرار نمیکنیم کسی بپذیرد، اما احتمال بیشتر در وقوع جنگی حساب شده برای تسویه چند حساب در منطقه به صورت توامان است. جنگی که زد و خورد آن عمدتا بین ایران و اعراب در میگیرد و تکلیف خیلی چیزها را روشن میکند... تنها در آن هنگام است که آشکار میشود ایران در ربع قرن اخیر چه اشتباه عظیمی در تنظیم روابط خود با اعراب منطقه مرتکب شده است و اگر هاشمی‌رفسنجانی در عمرش یک ارزیابی درست کرده باشد، همان تشخیص لزوم تنش‌زدایی و مسالمت و توسعه رابطه با دولتهای مستقر عرب در چارچوب استراتژی #خارپشت بوده است. چگونگی اشتباه‌ حکومت در این مورد را نیز در مطلب دیگری توضیح خواهیم داد.

Report Page