هوشیاری و انتقام گیری

هوشیاری و انتقام گیری

محمد احسانی

 

از آغاز جنگ عراق در سال 2003 ، آمریکا بیش از یک تریلیون دلار هزینه نظامی در این کشور انجام داده است. به گزارش Statista بیش از 4500 نظامی آمریکایی نیز در این کشور کشته شده اند.

 

دستاورد آمریکا با وجود هزینه هنگفت در عراق بسیار ناچیز است. در مقایسه با افغانستان، آمریکا نتوانست در کشور عراق دولتی نزدیک به سیاست­های آمریکا به وجود بیاورد. در جریان دور سوم انتخابات افغانستان، جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا با پادرمیانی بین اشرف غنی و عبداله عبداله، توانست دولت وحدت ملی را شکل دهد. آیا مشابه این شرایط در انتخاب نخست وزیر عراق اتفاق می افتد؟ حال آنکه آمریکا در هر دو کشور هزینه های مشابهی را متقبل گردیده است و در هر دو کشور پایگاه نظامی دارد. دستاورد آمریکا در عراق تقریباً هیچ بوده است.

اما آمریکا از چه طریقی سیاست های خود را در منطقه و جهان پیگیری می­کند؟ دکترین سیاست خارجی آمریکا به عنوان بزرگترین ارتش دنیا و اقتصاد اول جهان از چه طریقی پیاده سازی می­شود؟ پاسخ دادن به این سوال شاید کمی دشوار باشد اما می تواند ذهن مردم منطقه در مواجهه با آمریکا را روشن سازد. به نظر می­آید از دید آمریکا، بیش از آنکه سیاست خارجی کشورهای دنیا،  بیانیه ها و رفتار سیاستمداران آنها اهمیت داشته باشد به دو بعد سیاست در کشورهای دنیا اهمیت ویژه ای می دهد. نخست سیاست داخلی کشورها و دوم تجارت اقتصادی آنها است. آمریکا سعی می کند با نزدیک شدن به سیاستمداران کشورها بر روی سیاست گذاری داخلی آنها تاثیر بگذارد و در یک کلام تئوری رویایی آمریکایی را در ذهن مردم کشورها به عنوان قبله تمامی فرصت های اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی نهادینه سازد. از این منظر سیاست داخلی کشورها مهمترین راهبرد آمریکا در جهان است.

به زبان ساده تر آمریکا از همه امکانات سیاسی و نظامی خود برای تاثیرگذاری بر روی سیاست مداران کشورها استفاده می نماید. شیوه کشورهای بزرگ اقتصادی دنیا همانند چین، روسیه و آلمان اما بسیار متفاوت است.

 

از این منظر شاید بتوان تحلیل دقیق تری نسبت به حوادث اخیر عراق به دست آورد. عراق و لبنان در پی اعتراضات اخیر مردمی فاقد دولت مستقر متمرکز هستند. در عراق یک نخست وزیر مستعفی در مصدر امور قرار دارد و پارلمان عراق در حال مذاکره به منظور انتخاب نخست وزیر جدید می باشد. به شخصه قرائن و شواهد محکمی در دست ندارم که بپذیرم ریشه اعتراضات مردمی عراق در کدام قدرت داخلی و خارجی است. اما با نگاهی به اعتراضات مردمی در نقاط مختلف دنیا از جلیقه زردهای فرانسه تا آرژانتین و شیلی و لبنان و ایران و عراق می توان به این جمع بندی رسید که طبقه متوسط و فرودست در کشورهای مختلف نسبت به شرایط دشوار اقتصادی خود معترض هستند. این طبقه مطالبات خود را در قالب مطالبات اقتصادی پیگیری می کند و نه سیاسی. جریان جدیدی در دنیا شکل گرفته است که اصولا ریشه های سیاسی مشخصی ندارند و همگی یک مطالبه مشخص را پیگیری می کنند. پس بنابراین نمی توان سقوط دولت عراق را به هیچ قدرت داخلی و خارجی نسبت داد. این شرایطی است که مردم عراق پیش آورده اند تا مطالبات معیشتی خود را پیگیری کنند.

آمریکا به وضوح از وضعیت پیش آمده در عراق و لبنان نگران و ناراضی است. در عراق هر دولتی که تشکیل شود به ایران و سیاست های آن بسیار نزدیک خواهد بود، هرچند رابطه کج دار و مریزی هم با آمریکا خواهد داشت. کردهای منطقه از واکنشهای آمریکا به ویژه نسبت به حمله ترکیه به شمال سوریه ناراضی هستند. شیعیان عراق خود را از نظر فکری و فرهنگی به سیاست های ایران نزدیک می دانند و اهل تسنن عراق هنوز درگیر خسارات ناشی از داعش هستند. با این تفاسیر سیاست داخلی عراق با وجود هزینه سنگین نظامی و تلفات آمریکایی به هیچ روی با چشم انداز آمریکا همراه نیست. این نمایش اصلی و بزرگتری است که در پس  لفاظی هایی مانند اینکه منافع آمریکایی ها  در خطر بوده است و ما در اقدامی پیشگیرانه به فرماندهان نظامی حمله کردیم، پنهان گردیده است. آمریکا هدف مشخصی دارد که به زبان نمی آورد. برای اینکه بتواند تعهد خود به قواعد بین الملل را نشان دهد می گوید که منافع و جان آمریکایی ها در خطر بود!

ادامه وضع موجود برای آمریکا غیر ممکن بود. اقدام اخیر آمریکا در حمله به فرماندهان ایرانی و عراقی در فرودگاه بغداد از این منظر قابل ارزیابی است. آمریکای ترامپ قصد دارد به هر نحو ممکن جایگاه خود را در سیاست داخلی عراق پیدا کند. از این منظر ترامپ موافق نظریه آشفتگی است. شاید بارها شنیده اید که ترامپ میگوید ببینیم چه میشود؟ این به معنی اقدام به تصمیمات مبهم، بدون استراتژی مشخص و آشفته سازی شرایط است. نانسی پلوسی رییس مجلس نمایندگان آمریکا از ترامپ پرسیده است که بر اساس کدام استراتژی دستور حمله به فرماندهان ایرانی و عراقی را صادر نموده اید؟ واقعیت این است که اهداف ترامپ مشخص بوده است اما استراتژی و یا نقشه راه او برای نیل به اهداف اش نامشخص و ناموزون است. تا آن حد که در داخل آمریکا نیز این نقشه قابل درک نیست. هدف آمریکا مشخص است. آمریکا دنبال مدل افغانستان در عراق است. هزینه هنگفتی انجام داده و دولتی نزدیک به اهدافش را میخواهد مستقر نماید. اما روش و استراتژی اش از طریق آشفته سازی شرایط پیگیری می شود.

راه مقابله با آمریکا

شرایط فعلی همانطور که ترامپ میخواست بسیار آشفته است. ما چه سیاستی را باید در قبال ترور فرمانده ارشدمان شهید قاسم سلیمانی اتخاذ نماییم؟ اقدامات کور، بی هدف و از سر خشم قطعا بازی در میدان حریف است. ما نباید از شرایط فعلی سرخورده یا خشمگین شویم. باید سیاست های خود را بر اساس منافع ملی و با توجه به منابع مان پیگیری کنیم. کمک به تشکیل دولت آینده عراق یکی از مهمترین اولویت ها است. اگر دولت مقتدر و قدرتمندی در عراق با فکر توسعه و رشد در آن کشور به روی کار بیایید بدون شک شاهد اتفاقات تلخ اینچنینی نخواهیم بود. آرزوی ما باید تشکیل دولت های توسعه محور در همسایگی مان باشد. همان دولتهایی که اساساً فرصت رشد به داعش، طالبان و القاعده را نمیدهند، چه رسد به آنکه برای مقابله با داعش نیاز به فداکاری مردان و زنان ایرانی باشند.

به نظر می آید ایران می تواند با افعانستان و عراق تبادل فرهنگی و اقتصادی بسیار گسترده ای را ترتیب دهد. ایران و عراق ریشه های فرهنگی بسیار نزدیکی دارند. کمک به شکل دهی دولتی فراگیر در عراق که گروههای کرد، شیعه و سنی در آن حول محور توسعه و رشد فرهنگ  انسانی گرد آمده باشند، به گمانم مهمترین هدف سپهبد سلیمانی نیز بود. پیگیری این هدف هم امکان رشد به ایران را می دهد و هم مهمترین اهداف شهدای این حادثه را تامین می کند و هم انتقام سختی برای طراحان این ترور شوم است چرا که منفعت عراق، ایران و منطقه صلح است و روابط پایدار.


Report Page