Close

Close

SHL;

تصور کن تو رو استایلیست موهای هان جیسونگ کنن آیدلی که به حساس ترین نسبت ب موهاش معروفه

و تو میری پیش استایلیست اصلی و التماسش میکنی ک یکی دیگرو انتخاب کنه جای تو

اما از اونجایی ک هیچکس حاضر نیست جاتو بگیره قبول میکنی

چاره ای نداری

بالاخره روز کنسرت گو لایو میرسه و تو توی اتاق هان منتظرشی

قبل اینکه متوجهت بشه کاپشنشو در میاره و خودشو روی مبل میندازه

سرشو بالا میاره و بالاخره متوجه حضورت میشه

سریعا صاف میشه و به نشونه سلام سرشو تکون میده

نفس عمیقی میکشه و با خنده میگه "مثل اینکه نمیشه از زیرش در رفت نه؟"

سعی میکنی ارامشتو حفظ کنی تا فکر نکنه توی کارت ناشی ای و بیشتر اعصابش خرد شه "موهات- موهاتون نرمه و فکر نمیکنم خیلی تغییر بخواد"

ابروشو بالا میبره و میپرسه"مگه بهشون دست زدی؟"

با چشمای گرد نگاش میکنی "چی؟"

هان خنده خجالت زده ای میکنه "گفتی موهام نرمه! مگه لمسشون کردی؟"

ذهنت به روزی که برای اولین بار وارد کمپانی شدی و اون رو روی یکی از صندلیای لابی در حال چرت زدن دیده بودی فلش بک زد

چطور میتونستی بش بگو اون روز نشد جلوی خودت رو بگیری و موهاش رو از روی صورتش کنار زدی؟

با تته پته گفتی "به نظر میرسه! نرم به نظر میرسه!"

هان سرش رو تکون داد

آهی کشید و از جاش بلند شد تا جلوی ایینه بشینه"بیشتر از این معطلت نمیکنم"

نفس عمیقی کشیدی و شونه و اسپری تافت رو بین دستات گرفتی

قبل شروع گفتی "میدونم ب من ربطی نداره اما گوش دادن به یه اهنگ ارامش بخش میتونه خیلی از موقعیت استرس زا دورتون کنه"

سرش رو ب نشونه تایید تکون داد و گفت "درسته اما من تنبلی کردم و برای اجرای سولوی امروزم امادگی کاملو ندارم...برای همین الان فقط مجبوریم به اهنگ استیجم گوش بدیم"

با خودت فکر کردی "اجرای سولوش...؟نکنه-؟"

همون موقع کلوز توی اتاق پخش شد

و هان اروم شروع ب زمزمه کردن باهاش شد

"لعنت بهش این مثل یه کنسرت شخصیه" با خودت فکر کردی

اما خیلی ب خودت اجازه احساساتی شدن ندادی و هرچند سخت بود اما سعی کرد حواست رو از صدای گرم هان بگیری و ب کارت بپردازی

اهنگ بار ها و بارها پخش شد و هان به گرمی ازت نظر میپرسید و تو هم هی این اطمینانو بش میدادی ک ‌کارش درسته

خیلی طول نکشید ک صورت رنگ و رو رفته ترسیدش جاش رو ب ارامش و خنده های نرم دادن

بالاخره کارت با موهاش تموم شد

هنوز نرفته دلتنگش شده بودی

از جاش بلند شد و تعظیمی بهت کرد

میخواست چیزی بت بگه ک همون موقع منیجر اومد و با عجله صداش زد ک ب استیج بره چون دیر شده

لعنتی ب منیجر فرستادی

حالا دیگ هیچ وقت نمیتونستی بفهمی هان چی میخواسته بت بگه

اهنگ هنوز داشت توی اتاق پخش میشد و برای بار چندم از اول رفته بود

هان کتش رو برداشت و سمت در رفت

اما به محض رسیدن دستش ب دستگیره در متوقف شد

برگشت و با لبخند بهت نگاه کرد

همون لحظه صدای اهنگ اومد که میگفت "اسمت، سنت، اینکه کجا زندگی میکنی...همشو میخوام بدونم"

لبخندش براق تر شد و از اتاق خارج شد

و این اولین دیدارتون به عنوان استایلیسیتش بود~~

Report Page