citi

citi

🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁

🦋پرستار من 🦋

#پارت125


آهی کشیدم و سرش رو بیشتر وسط پام فشار دادم.

با شهوت ناله زدم :
_سپهرررر

چوچولمو به دندون گرفت و گفت :
_جوون لیدی سکسی من.

با چشم های خمار خیره شدم بهش.
دستمو به بهشتم رسوندم و بالاش رو مالیدمو گفتم :
_ک_ثم ،کیرررتو می خواد جررشش بده.
_جووون به چشم.

بعد زیپ شلوارش رو در آورد.
خیره شدم به جسم گوشتی تو شورتش.

باد کرده بود.انگار که می خواست شورتش رو پاره کنه.

خودمو از رو مبل فاصله دادم.
دستمو تو شورتش کردم.مردونش رو چنگ زدم.

سپهر لبی ازم گرفتو گفت :
_یالا خیسش کن که قراره جرت بده.

با عشوه خندیدم.
سپهر کلاهک کیرش رو نزدیک دهنم اورد.

سرش رو مثل آبنبات تو دهنم کردم و مک کوتاهی زدم.

سپهر آهی کشید و سرمو بیشتر فشار داد.

شروع کردم به خوردن.
اونقدر خوردم که سیخ شده بود.

دستی دور مردونش کشیدمو گفتم :
_جووون چه سیخ کلفت شده.
بوسه ای رو سرش زدمو ادامه دادم :
_این فقط برای منه.

سپهر یکی از سینه هامو چنگی زد ‌.
رو تخت خوابیدم.

خودش رو وسط پام جا داد.
لبش رو ،لبم گذاشت و بعد با یه حرکت مردونش رو وارد رحمم کرد.

دریده شدن پردمو حس کردم.

🦋رمان_هات_پرستار_من🦋

Report Page