citi

citi

🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁

دو پارت امروز👇👇
#پارت67
#پرستارمن

تو مطب دکتر نشسته بودیم و من از ترس داشتم سکته میکردم. دستام یخ زده بود
بالاخره نوبت ما رسید و بلند شدیم و به داخل رفتیم

با دکتر سلام و احوال پرسی کردیم، تا اینکه فرشته شروع کرد به حرف زدن!

_عروسمونو تازه نامزد کردیم اومدیم واسه بکارتش لطفا ازپشت هم معاینه ش کنید.

خانوم دکتر لبخند دندون نمایی زد : به به! مبارکا

و بعد زد کرد سمت من : عزیزم بلند شو رو برو تخت بخواب
هوووف وای ننه من میترسم.

با رنگ و روی پریده بلند شدم و رفتم پشت پرده و شلوارمو کشید پایین و خوابیدم. فرشته صدای پچه پچش میومد
معلوم نبود نیست چی داره به دکتر میگه!

خانوم دکتر با خوش رویی اومد کنارم و دستمو گرفت.

_از هیچی نترس گلم
چیزی نگفتم و اون مشغول کارش شد. قلبم تو دهنم بود نمیدونم چقدر گذشته بود که صاف ایستاد

و نگاهم کرد
_از پشت رابطه داشتی؟!

همین کافی بود که یه قطره اشک رو گونه م چکیده شه!

_خانم من ازدواج کردم بخدا ما نامزد نیستیم اونا دارن دروغ میگن!!

ابرویی بالا انداخت : چند وقته ازدواج کردی؟!

_حدود چهارماه

چیزی نگفتو بیرون رفت. و من از استرس اون لحظه حتی نمیتونستم شلوارمو بپوشم
صداشون میومد اما ضعیف

کارم تموم بود الان همه چی رو با اون عجوزه میگه!!

_بیا بیرون دیگه ماهک

#پارت67
#پرستارمن ❌

با شنیدن صدای فرشته ته دلم خالی شد و خودمو جم و جور کردم ، بهتر بود بین راه فرار کنم.

از پشت پرده اومدم بیرون انتظار داشتم خشمگین باشه ولی قیافه ش عادی بود
نگاهی به خانوم دکتر انداختم که چشمکی تحویلم داد.

به معنی تشکر چشمامو رو هم گذاشتم
و بعد با فرشته از اونجا اومدیم بیرون

_خوش شانس بودی!
_چرا؟!

_چون اگه دختر نبودی امشب زیر دست و پای میرزایی جون میدادی و بعدشم اون پدرت به درک میرفت

دندون قروچه ایی کردم و چیزی نگفتم سوار ماشینش شدیم و اونم حرکت به طرف خونه
با رسیدن به خونه

شایان پاشو رو پا انداخته بود و داشت تخمه میشکستو فوتبال نگاه میکرد

ههه چه مسخرس اخهههههه
با ورود ما با تمسخر گفت
_خانوم دخترن؟!
فرشته خندید : اره

نگاهی به ما انداخت: یعنی رابطه نداشتی اصلا؟!

وااا به این چههه با اخم جواب دادم : خیر
یه افرین بهم گفتو سرگرم تلوزیون شد.

منم چیزی نگفتم و به اتاقم رفتم علی که خواب بود و فقط داروهاش رسیده بود
باید بهش میدادم

رو تخت نشستم و به علی نگاه کردم از من تنهاتر این بنده خدا بود و بس!
کاش میشد بفهمم چرا این بلا سرش اومده! مادرزادی بوده یا اتفاقی واسش افتاده.

اما کی تو این خونه جواب منو میداد اخه؟! سعی کردم بیخیال این سوالای بی مورد شم و به علی برسم.

Report Page