citi

citi

🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁

👗 مرد پولدار و شیک 👔

لیلی

با بوی عطر تلخ خوشبوی که تو دماغم پیچید چشم باز کردم ..!

با دیدنش که جلوی ایینه ایستاده بود و مشغول بستن کرواتش بود سر جا نشستم .

تصویرم که تو ایینه افتاد به عقب چرخید .. به صورتم نگاه کرد و با لبخند گفت :

_ بیدار نمیشدی ...یه وقت کارت دیر نشه اخراج شی ..!

با تعجب گفتم :

_ مگه منم باید بیام؟

در حالی که سعی میکرد کرواتش رو ببنده گفت :

_ چی باعث شده که فکر کنی نباید بیایی؟

از تخت پایین اومدم و جلوش ایستادم ...کرواتش رو که داشت باهاش سر کله میزد رو از دستش گرفتم ..!

نگاهم به چشمای مهربونش دوختم و گفتم :

_ صبر میکنی بیام؟دیشب خواب نرفتم نتونستم بیدار بشم ..!

گره کرواتش رو محکم کردم ک دستشو بین موهای بهم ریخته ام فرو کرد و گفت :

_ اشپزی بلدی؟

سرمو به تایید تکون دادم ...به سر و صورتم اشاره کرد و گفت :

_ تو که حموم لازمی منم نمیتونم منتظر بمونم دیر میشه ..امروز رو برات پارتی بازی میکنم به شرط اینکه ظهر که اومدم یه غذای خوشمزه جلوم بزاری..!

با ذوق لبخند زدم و گفتم:

_ من موافقم ..!

سری تکون داد و از اتاق خارج شد که دنبالش مثل کش شلوار کشیده شدم ..!

کفشاشو از جا کفشی دراوردم و جلوی پاش گذاشتم ..!

در و باز کرد قدمی به جلو برداشتم که چرخید و روی صورتم خم شد ..متعجب نگاهش کردم که نفسشو تو صورتم رها کرد و از خونه بیرون رفت ..!

#مرد_پولدار34

http://t.me/shik_poldar 👩‍💼🤵

Report Page