citi
🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁#پارت50
#پرستارمن
_بخور
با عشوه زبونمو دور دهنم کشیدم و مردونه شو تو دستم گرفت و یکم براش مالیدم و کردم تو دهنم
به شدت تو دهنم تلمبه میزد و واسش میخوردم داشتم خفه میشدم
تا اخر تو گلوم فرو کرد و من با یه عوق از دهنم بیردن اوردم
_وااای
_جووون
نوک سینه مو به دندون گرفت و فشارش داد
_بذارم بین ممه های خوشگلت؟!
دوتا سینه مو تو دستم گرفتم و بازشون کردم با این حرکتم فهمید که موافقم
اومد روم و پاهاشو دوطرفم باز کرد
مردونه ی خوشگله شو وسط سینه هام گذاشت و من سینه هامو بهم چسبوندم و شروع کرد
به تکون دادن خودش و لذت میبرد
من کامل خیس شده بودم و میتونستم حدس بزنم الان کاملا گند زدم به ملافه
بعد از چند دقیقه تو اون حالت موندن بلند شد و رفت پایین یکم واسم مالید و با خنده گفت حیف که نمیشه خورد واست
با غم لبامو جلو دادم که یه سیلی به ،
ک،،،صم زد و من یه اه کشیدم
بلند شد و کرمو از رو میز برداشت و منم خودمو مالیدم
اومد طرفم پاهامو داد بالا و با یه چشمک گفت: الان جرت میدم.
جوونی گفتم که یکم از کرمو به سوراخم مالیدم یکمم به سر الت خودش زد و خودشو رو سوراخم تنظیم کرد و خواست واردم کنه که تقه ایی به در خورد
_کیه؟
اروم جواب داد : نمیدونم
_سپهر تو اتاقی؟!
هول زده از روم بلند شد و منم بلند شدم صدای سهند بود
سمت لباسام که هر دومون یه طرف افتاده بود حمله کردم
_یه چند لحظه صبر کن سهند
دیگه ایی صدایی ازش نیومد رو به من گفت: بدو برو تو حموم
یه باشه گفتم و رفتم تو حموم اما در رو وامل نبستم. سپهر با بالای تنه ی لخت و یه شورتک رفت در رو باز کرد
و سهند اومد تو اتاق مشکوفانه نگاهی به فضای بهم ریخته ی اتاق انداخت
_کسی اینجا بود؟!
سپهر هول شد.