Citi

Citi

🍁کـــــℳσŋムـــوردم 🍁

#پارت2
#پرستارمن

لباشو رو لبام گذاشت شروع کرد به لب گرفتن ازم ، منم انقدر هول بودم که سریع سرمو ازدستم کشیدم

بی توجه به سوزشش شروع کردم به مالیدن باسن دختره ، انگار حشری شده بود چون فقط خودشو بهم میمالید
تو یه حرکت جامونو عوض کردم و من روش قرار گرفتم

خمار گفت : سریع بکش پایین که بدجور خیصم!
اوووفی گفتم و لباسای خودمو در اوردم ، اروم اروم شروع کردم به دراوردن لباسای اونم

تابشو زدم بالا با دیدن دو جفت ممه ی ۷۵ نوک صورتی اب از دهنم راه افتاد

_جووون عجل چیزیه!
چشمک ریزی بهم زد : بخور مزه شم خوبه!

چیزی نگفتم و بی وقفه افتادم به جوون سینه هاش و فقط ازش خوردم ، داشتم خودمو خفه میکردم

ازبس که ممه خورده بودم

_واای بسه بابا کبودم کردی!
بی توجه بهش گازی ازنوک ممه هاش گرفتم که جیغ خفیفی کشید

_اییی اروم

سرمو بلند کردم : هنوز که نکردم توت چی رو اروم ؟!

لباشو غنچه کرد و با عشوه خندید ، سمت شلوارش رفتم و کشیدمش پایین با دیدن
کــصش که حای یه دونه موهم نداشت چشمام برق زد

اروم دستمو روش کشیدم و کمی مالیدم
‌‌_دختری؟!!
_اهوم

_پس بذارم کجات؟!!
دستشو اورد و گذاشت رو سوراخ ک،ونش
_بذار اینجا

_تنگه؟!

جوابی بهم نداد و انگشت اشارشو خواست کمی بکنه توش ، ولی نمیرفت

_ببین انقدر تنگه که دستمم توش نمیره
لبخندی زدم و بازم شروع کردم به مالیدن کــ، صش صدای اه و ناله ش بلند شده بود

خیصه خیص بود و ادم دلش میخواست بکنتش
سرمو بین پاش بردم و زبونمو رو ...

Report Page