Cinema

Cinema

T.ME/BTSNSFW
سنــاریو هــوسوک 🔞 smut


_ عا هوسوک بیا...پیدا کردم صندلیامونو...


اینو گفتیو دست هوسوکو کشیدی سمت ردیف آخر و بعد از پیدا کردن جاتون، نشستین روی صندلی ها و منتظر به پرده سیاه سینما چشم دوختین.


با هیجان منتظر شروع فیلم بودی که صدای نق نق های زیر لبیه هوسوک و تکون خوردناش باعث شد عصبانی بشی: اه، میشه انقدر زیر لب وز وز نکنی...و لطفا یه جا بشینی و وول نخوری؟


با اعتراض و لبای آویزون برگشت سمتتو با حرص گفت: ا/ت رفتی دست گذاشتی روی خسته کننده ترین فیلم دنیا و ازم میخوای راجع بهش غر نزنم؟ یعنی هیچی دیگه توی این سینمای کوفتی نبود که بخوای انتخابش کنی؟


روتو ازش گرفتیو گفتی: همینه که هست، ناراحتی پاشو برو.


سرشو آورد نزدیک و با چشمای مظلومش زل زد بهت: من میخوام وقتمو با تو بگذرونم، نمیشه یکم همکاری کنی؟


توی دلت به چشمای کیوتش لعنتی فرستادی اما گاردتو نگه داشتیو و سرتو به طرف مخالفش چرخوندی که گفت: باااشه....یه روزم گذرت به من میوفته دیگه. اون وقت اگه من کاری کردم که دوست نداشتی حق اعتراض نداری.


با شروع شدن فیلم، بی اهمیت به حرفش چشماتو به پرده دوختیو کامل حواستو به فیلم دادی.


تقریبا کمتر از ۵ دقیقه گذشته بود که انگشتاشو بین انگشتات قفل کرد و دستتو سمت لبش برد و بوسه های ریزی روش گذاشت.


بهش چیزی نگفتی و گذاشتی خودشو سرگرم کنه تا توام بتونی به راحتی به فیلمت برسی.


اما قرار نبود به همین سادگی تموم بشه. با برخورد نفساش به گردنت سرتو سمتش چرخوندی و زمزمه کردی: چیکار داری میکنی؟


بوسه ای روی گردنت گذاشتو گفت: حوصلم سر رفته...


نگاهی به ردیفتون کردی تا از خالی بودنش مطمئن بشی و بعد دوباره سرتو سمت پرده سینما چرخوندی.


هوسوک زبونشو آروم زیر گوشت کشید و لاله گوشتو به دندون گرفت. دستش آروم از روی شیکمت سر خورد و از روی شلوار روی پوسیت قرار گرفت اما انگار این براش کافی نبود پس دکمه شلوارتو باز کرد و دستشو راحت زیر شلوارت برد که باعث شد تکونی بخوری و دستتو روی دستش بذاری: هوسوکا...ممنون میشم سر رفتن حوصلتو جای دیگه ای خالی کنی...میتونیم وقتی رفتیم خونه به این کارا برسیم.


با برگشتن نفر جلوییت و تذکری که بخاطر سرو صدا بهتون داد چشم غره ای به هوسوک رفتیو بیخیالش شدی، اما اون دقیقا برعکس بیخیال شدنو انجام داد و دستشو زیر شورتت برد و فشاری به پوسیت وارد کرد.


خوبه...تنها جایی که سکس نداشتین سینما بود که انگار امروز قراره اونم از لیست خط بخوره.


بیخیال فیلم شدی و برگشتی سمتشو گفتی: این سینما پرتر از اینه که ازم بخوای روی دیکت بالا و پایین برم پس ممنون میشم نقشتو با منم در میون بذاری.


خنده ای کرد و گفت: نقشه اینه تو بفهمی که من چقدر بهتر از فیلم میتونم سرگرمت کنم.


و همزمان با این حرفش یکی از پاهاتو به طرف خودش کشید و وقتی مطمئن شد جای کافی داره، دوتا از انگشتاشو واردت کرد و گذاشت از سردی انگشتاش به خودت بلرزی.


وقتی شروع به حرکت دادنشون کرد، نمیدونستی کار درستیه که باهاش همراه بشی یا مثل یه دختر خوب بهش بگی بس کنه و به فیلمت برسی اما با تندتر شدن حرکاتش چنگی به بازوش زدی و به خودت یادآوری کردی که تو هیچ وقت دختر خوبی نبودی و امروزم روزی نبود که بخوای این خصلتو عوض کنی.


هوسوک با دیدن چشمای بستت، دوباره بوسه هاشو از سر گرفت و سعی کرد بی صدا کبودی بزرگی رو روی گردنت ایجاد کنه.


خوشبختانه صدای فیلم به قدری زیاد بود که کسی متوجه این موضوع نشه اما کار تو سخت بود.


در طول این مدت لباتو به دندون گرفته بودی و نمی خواستی صدایی ازت در بیاد اما دیگه نمیتونستی خودتو کنترل کنی.


هوسوک که دید نزدیکی و لبات کم کم داره به کبودی میزنه....لباشو روی لبات گذاشت و اجازه داد ناله هات بین بوستون خفه بشه و باعث بشه شلوارش از اون چیزی که بود تنگ تر بشه.


با چند تا ضربه دیگه چنگی به بازوش زدی و روی انگشتاش اومدی و بی جون سرتو به پشت صندلی تکیه دادی.


کمی چشماتو بستی تا هیجانت بخوابه و وقتی به خودت اومدی، دیدی هوسوک خودشو پایین پات جا داده و شلوارتو پایین میکشه.


با تعجب خم شدی سمتش و پرسیدی: دقیقا داری چیکار میکنی؟


همین طور که پنتیتو آروم پایین میکشید گفت: هیچی....ماموریتم هنوز تموم نشده.


دهنتو باز کردی که بهش اعتراض کنی که توی یک حرکت زبون داغشو روی پوسیت گذاشت و آروم تکونش داد.


لرزی که توی بدنت افتاد غیر قابل کنترل بود و لذتی که به همراه داشت دیوونه کننده بود.


اصلا دیگه جونی برای اعتراض نداشتی پس دوباره به صندلی تکیه دادی و اینبار دسته های صندلی رو هدف ناخونای تیزت کردی.


هوسوک وقتی مطمئن شد قرار نیست جلوشو بگیری، دستاشو نوازش گونه روی رونای نیمه لختت کشید و بوسه ای کنار پوسیت گذاشت.

زیر لب گفتی: میشه تمومش کنی....لطف...


حتی جملت کامل نشده بود که پوسیتو کامل توی دهنش کشید و مک محکمی بهش زد و بعد از اون، زبونشو واردت کرد و بی وقفه شروع به حرکت کرد.

چیزی به خارج شدن ناله هات از دهنت نمونده بود که جلوی خودتو گرفتی و جیغ خفه ای زدی.


وقتی دیدی هوسوک آروم تر از چیزی که میخوای پیش میره، دستتو بین موهاش بردی و بدنتو پایین تر کشیدی و دسترسی بهتری بهش دادی و باعث شدی زبونش بیشتر توت فرو بره و اون نقطه حساس لعنتی رو لمس کنه.


ناخودآگاد آهی از بین لبات خارج شد که به قدری بلند بود که نفر جلویی رو مجبور کنه به طرفت برگرده.

هول شدی و هوسوکو پایین تر فشار دادی که باعث شد بیشتر به پوسیت بچسبه و از کارت پشیمون بشی و عذابی که میکشیدی رو سر موهای هوسوک خالی کنی.


وقتی که چشم غره های اون مردو تحمل کردی، نگاهی به هوسوک که زیر لبی به وضعیتت میخندید کردی و گفتی: این گندی که زدیو تموم کن وگرنه مجبورت میکنم یه سانس دیگه این فیلمو ببینی.


و اون که میخواست زودتر بره خونه بدون هیچ حرفی همزمان با زبونش انشگتاشو واردت کرد و پاهاتو کمی بالا گرفت و به زبونش جای بیشتری برای حرکت داد.


دلت میخواست اون همه لذتی که توی وجودت جمع شده بود رو با ناله ها و جیغات تخلیه کنی اما متاسفانه هیچ صدایی ازت در نمیومد.


مطمئنن جای ناخنهات روی چرم دستگیره صندلی مونده بود اما کی اهمیت میداد وقتی جانگ فاکینگ هوسوک داشت بین پاهات و با اون زبون داغش پوسیتو به فاک میداد؟


پس چشماتو بستی و از آخرین ضربه های انگشتش و حرکتای زبونش قبل از اومدنت نهایت لذتو بردی و به خودت قول دادی وقتی رفتین خونه تمام سکوتتو جبران کنی...

-

نـظراتتون رو باهام درمیـون بذارید، خوشحال میشم ♥️

╾─

By - #SoW_K

━────────━

⁝𖦆 tel : @BTSNSFW 𖦆⁝

Report Page