Church

Church

t.me/btsnsfw


دود خاکستری رنگ و غلیظ سیگار رو بیرون داد و به صورت معصوم پسر مقابلش نگاه کوتاهی انداخت، با همون نگاه میتونست بفهمه اون بچه هیچوقت توی این موقعیت قرار نگرفته؛ طوری که مثل پاپی ها روی زمین سرد کلیسا نشسته بود و انگشتای باریک و کشیدشو محکم به هم می فشرد نشون می داد چقدر از مرد مقابلش می ترسه!


اینکه جونگکـوک سه سال تموم اون پسر زیبارو تعقیب میکرد شاید برای خودش لذت بخش بود اما برای هیونگ جدیدش یکم آزار دهنده بود!

پسربزرگتر صورتشو جمع کرد و بدنشو عقب تر کشید، چشمای درشت مشکی، لبای سرخ و پیرسینگ باریکی روی بینی جونگکوک به همراه تتو هایی روی پوست سفید گردنش شرایط رو برای تهیونگ سخت تر می کرد ...


پسرکوچیکتر روی زانوهاش نشست و همونطور که انگشتاشو روی بالاتنه برهنه اون پسر می کشید آروم گفت

چکار میکنی اگه بزرگترین دردسرت بشم؟ چی میشه اگه همه بفهمن پسرخونده کشیش معروف، گیه و زیر" من به فاک رفته؟"


و بدون اینکه به ته اجازه ای برای تصمیم گیری بده لبای خوشفرم و براقشو توی دهنش کشید، طعم عجیبی که وجود اون داشت برای گوک پرستیدنی بود!!


تهیونگ می دونست هیچکاری از دستش برنمیاد، بدن لاغرش دربرابر جثه مردونه جونگکوک هیچی نبود، پس بدون اینکه هیچ مخالفتی کنه اجازه داد اون مرد بدنشو به دیوار سرد سالن تکیه بده، هیچوقت تاحالا مقابل هیچکس کاملا برهنه نبود!

جونگکوک انگشتای مردونشو روی باسن سفید و برجسته تهیونگ کشید و همونطور که محکمتر بدنشو به دیوار می فشرد گفت

"نمیخوای حرف بزنی؟"


پسربزرگتر سرشو به نشونه "نه" تکون داد، حالا که هیچی نمی دید جز دیوار رو به روش، بیشتر ترسیده بود.. جونگکوک دوتا از انگشتای کشیده اشو روی لبای خیس و متورم تهیونگ گذاشت و آروم گفت:"هرچقدر بیشتر خیسشون کنی، کمتر درد میکشی عزیزم"

و طولی نکشید که تونست انگشتاشو توی حفره خیس دهن اون پسر حس کنه، با دست دیگش دکمه شلوارشو باز کرد و با وجود باکسر مشکی، عضو تحریک شده اشو بین باسن تهیونگ کشید.


صدای نفسای سنگین شده و ضعیف اون پسر نشون می داد که خیلی هم بچه پاکی نیست و همین الانشم تحریک شده!


انگشتاشو آروم از دهن خیس تهیونگ بیرون کشید و به رشته بزاقی که هنوز قطع نشده بود نگاه کوتاهی انداخت، زبونشو روی گردن دست نخورده اش کشید و بدون هیچ اخطاری هردو انگشت خیس شدشو توی حفره تنگ تهیونگ فرو کرد

"آ...آهههه نکن.. درد داره" 

تیکه اخر جملشو آروم نالید و سرشو محکم به دیوار فشار داد، نفسای سنگین شده ش خبرای خوبی رو نمی رسوند و نشون می داد تهیونگ چندان هم به این رابطه بی میل نیست!!


جونگکوک پوزخند موفقیت آمیزی زد و انگشتاشو با سرعت بیشتری توی اون حفره صورتی و خیس حرکت داد، طوری که ماهیچه هاش دور انگشتای گوک منقبض میشدن نشون می داد که اون پسر زیادی بی تجربه ست و نیاز به ملایمت داره، البته که جونگکوک هم آدم ملایمی نبود!

"آه..آروم..آههه"

با حس خالی شدن بدنش ناله آرومی کرد و نگاه درمونده شو به زمین بی طرح دوخت، واقعا اونا داشتن توی کلیسا اینکارو انجام می دادن؟ قطره اشک شفافی روی گونه تهیونگ ریخت، نمیخواست اعتراف کنه اما بیشتر می خواست...

جونگکوک کلاهک عضوشو روی حفره تهیونگ کشید و زیر گوشش گفت

"بیبی سوراخت همینجوریشم داره دیکمو میبلعه!"


احتمالا هیچکس جز اون دوتا هیچوقت نمی تونست لذت سکس توی کلیسا رو درک کنه چون هیچکس به اندازه جونگکوک بی اعتقاد و بی قانون نیست!

-


♡~ خوشحـال میشیم نظراتون رو باهامون درمیون بذارید


By #Lynx

━────────━

 ⁝𖦆 @BTSNSFW 𖦆⁝


Report Page