به لوله کش احترام بگذار و زیرلب به دلقکهای موفق مالی بخند

به لوله کش احترام بگذار و زیرلب به دلقکهای موفق مالی بخند

کانال‌انرژی‌مثبت

😊  

سود شگفت آور و سرمایه گذارای در سهامی که سیری کاملا صعودی دارد هیچ ارتباطی با توانایی در انتخاب سهام ندارد .در این بازار، حتا کودن ترین سرمایه گذاران هم سود زیادی می برند


https://t.me/cnerjee

خطای مهارت

چرا کارآفرینان زنجیره ای، یعنی اهالی کسب و کاری که شرکت های موفق را یکی پس از دیگری تأسیس میکنند، این قدر کم اند؟ البته که استیوجابز و ریچارد برانسون را داریم، اما آنها اقلیت کوچکی را نمایندگی میکنند. کارآفرینان زنجیره ای چرا کمتر از یک درصد کسانی را که شرکتی را پایه گذاری میکنند تشکیل میدهند. آیا همه ی آنها مثل پل آلن، یکی از موسسان مایکروسافت، بعد از اولین موفقیت بازنشته می شوند و سراغ کشتی های خصوصی شان می روند؟ بی شک نه. در واقع تو گمان میکنی این بنیان گذاران با استعداد، شبکه ی ارتباطی خوب و اعتبار معقولی دارند و کاملا برای تاسیس چند شرکت دیگر آماده اند. پس چرا آنها دست از کار می کشند؟ آنها متوقف نشده اند، بلکه نتوانسته اند به موفقیت های خود ادامه بدهند.


تنها یک جواب منطقی وجود دارد: شانس نقش بزرگ تر از مهارت دارد وهیچ تاجر یا مدیری مایل به شنیدن این جمله نیست.


بیا عاقلانه به موفقیت های تجاری فکر کنیم. چه قدر آنها به خاطر شانس است و چه قدر محصول تلاش زیاد و استعداد ذاتی؟ سوء برداشت از این سؤال ساده است. البته چیزهایی که بدون استعداد و تلاش زیاد به دست می آیند بسیار اندک اند. متاسفانه نه مهارت ها و نه رنج و آزار معیارهای کلیدی برای موفقیت نیستند. لازم اند، اما کافی نیستند. این را از کجا بدانیم؟ آزمایش ساده ای وجود دارد: وقتی یکنفر در  دراز مدت موفق است و علاوه بر آن، وقتی نسبت به افراد با صلاحیت تر کمتر در درازمدت موفق تر است، فقط و فقط دلیلش را باید در عنصری به نام استعداد جستجو کنی. اما در مورد بنیان گذاران شرکت ها چنین چیزی صادق نیست، وگرنه اکثر کارآفرینان بعد از اولین دستاورد به تاسیس دومین، سومین و چهارمن شرکت هم ادامه می دادند.

در نتیجه، برخی مردم بر اساس توانایی هایشان امرار معاش میکنند، مثل خلبآنها، لوله کش ها و وکلا . در سایر بخش ها مهرات لازم است، اما حیاتی نیست، مثل کارآفرینان و مدیران.


در نهایت، شانس عامل سرنوشت سازی در برخی حوزه هاست، مثل بازار های مالی. این جاست که خطای مهارت شایع میشود.

پس به لوله کش احترام بگذار و زیرلب به دلقک های موفق مالی بخند.




شانس مبتدی

حالا به شاخه ای از انحراف ارتباطی می رسیم؛ ایجاد یک ارتباط نادرست با گذشته. قماربازارن کازینو این را خوب می دانند و اسمش را شانس مبتدی گذاشته اند. کسانی که تازه واردند و در دوره های اول می بازند، معمولا این قدر باهوش اند که کاملا کنار بکشند. اما کسی که در ابتدا شانس می آورد تمایل دارد ادامه بدهد. این افراد آماتور که متقاعد شده اند مهارتشان بالاتر از حد متوسط است پول شرط بندی را بالاتر   می برند، اما خیلی زود، وقتی احتمالات نرمال شد، کاملا هوشیار می شوند و به خودشان می آیند. 


بازار بورس هم دقیقا همین طور است.خیلی از سرمایه گذاران تحت تاثیر موفقیت های اولیه، تمام پس انداز زندگی شان را در اواخر دهه نود روی سهام های اینترنتی سرمایه گذاری کردند. بعضی ها حتا قرض گرفتند تا از این فرصت سود ببرند. اما این سرمایه گذاران یک نکته ی جزیی را در نظر نگرفتند، سود شگفت آور آنها در گذشته هیچ ارتباطی با توانایی هایشان در انتخاب سهام نداشته.صرفا بازار، سیری کاملا صعودی داشته. حتا کودن ترین سرمایه گذاران هم سود زیادی بردند. وقتی در نهایت بازار رو به افول گذاشت، خیلی ها با انبوهی از بدهی اینترنتی مواجه شدند.

اما چگونه تفاوت بین شانس مبتدی و اولین نشانه های استعداد واقعی را توضیح می دهی؟ قانون آشکاری وجود ندارد، اما این دو توصیه ممکن است، کمک کند. اول، اگر در طول زمانی طولانی از بقیه بهتری، تقریبا میتوانی مطمئن باشی استعدادت نقش دارد. دوم، هرچه مردم بیشتر رقابت کنند، احتمال اینکه یکی از آنها مدام خوش شانس باشد بیشتر میشود. ممکن است اگر بین ده رقیب، سال ها خودت را به عنوان پیشتاز مطرح کنی، تو هم چنین شرایطی را تجربه کنی و در آن صورت میتوانی به خودت افتخار کنی. اما اگر در یک سال خاص پیشتاز ده ملیون نفر فعال در عرصه باشی مثال در بازار اقتصادی، هنوز نباید تصور داشتن یک امپراتوری مالی مثل وارن بافت را در ذهنت ایجاد کنی. کاملا محتمل است که فقط خیلی خوش شانس بوده ای.

قبل از اینکه هر نتیجه ای بگیری، مشاهده و صبر کن. بنابراین، مراقب برداشت های نادرست باش و مثل یک دانشمند با تئوری هایت برخورد کن. سعی کن خلافش را ثابت کنی.





برخلاف تصور ما بسیاری از موفقیت‌ها؛ شانسی هستد!


Report Page