Challenge.

Challenge.

𝘾𝙍𝘿_ 𝘼𝙫𝙚𝙣𝙩𝙪𝙨

با لبخند معروف و جذابش از مغازه بیرون اومد و جعبه‌ی گل‌ها رو محکم‌تر بین مشت‌هاش گرفت.

+ هی جئونِ گل‌فروش، چطورییییی؟

نگاهی به همسایه‌ی شیطونش انداخت و یک تای ابروهاش رو بالا داد.

- مثل همیشه، عالی، تو چطوری؟

به پشت پسر نگاه کرد و چندتا دختر نوجوون رو دید که با گونه‌های سرخ درحال ور رفتن با انگشت و موهاشون بودن.

- امروز قراره چه آتیشی بسوزونی پسرررر؟

بعد از گفتن این جمله زبونش رو داخل لپش فرو کرد و جعبه رو زمین گذاشت.

به سمت بقیه چرخید و با ابرو اشاره‌ای به دخترا زد، پسر رو سوالی نگاه کرد و منتظر جواب موند.

+ هنرجوهای عکاسیم هستن، ازم خواستن برای پروژه‌ی جدید عکاسی‌ای که دارن، براشون سوژه‌ی هنری جور کنم؛ کی بهتر از جئون جونگ‌کوکِ خندون و جذابی که غرق گل‌هاست؟

دخترها با بیچارگی به پسر خیره بودن و هنوز نمی‌دونستن چی در انتظارشونه!

پوزخندی زد و با دست به داخل اشاره کرد.

- اوکی، پس بیاین تو.

پوزخندی که روی صورت دوتا پسر بود دخترها رو اذیت می‌کرد، طبیعتا در مقابل جئونی که حتی پیرزن‌های محله‌ هم روش کراش می‌زدن، این رفتارها طبیعی بود.

+ با شماره‌ی سه، جئون ژست می‌گیره و شما عکس؛ یک، دو، سه!

دوربین از ثبت همچین لحظه‌ای عاجز بود، چه برسه به هنرجوهای فلک‌زده‌ای که فقط کم مونده بود به گریه بیوفتن...

به محض شنیدن کلمه‌ی سه، جونگ‌کوک با خنده‌ی کشنده‌ش، گوشه‌ی تی‌شرتش رو بالا زد و ژستش همه رو فلج کرد-

- عا عا، حیفِ ژستی که گرفتم، بلد نیستین عکس بگیرین یا دوربینتون قدرت ثبت تصویر پکام رو نداره؟

جیمین درحالی که از دیدن وضعیت دخترا و پایه بودن جئون تو آتیش سوزوندن، از خنده قرمز شده بود وسط قهقهه‌هاش برای چندمین‌بار اعتراف کرد

+ عاشقتم جئوننننن

- حق داری، منم عاشق خودمم.

Report Page