Challenge

Challenge


 ⁨T.me/btsnsfw

عقربه های ساعت، 11:25 دقیقه رو نشون میداد و اون ساعت ها باید برای ویرایش نهاییه اهنگش زمانشو صرفه ورقه های رو میزش میکرد تا به بهترین نحوه ممکن کارش تموم بشه.


+ اینو یکم تندش کنم بهتر میشه..


مدادشو برداشت و مشغوله دوباره نوشتنه اون جمله از متن شد.

صدای ازار دهنده ی باز شدنه در بگوشش رسید ولی اونقدر درگیر بود که ترجیح میداد از همونجا بدرقش کنه و بفرستش بره.


+تهیونگ؟چند بار گفتم وسطه کار نیا؟


صدای بسته شدن و قدم هاش تو اتاق بیشتر عصبیش کرد اون پسره پررو اینبار حتی بهش توجه نکرده بود و هنوز تو اتاقش بود.


_ تهیونگ خوابه...فکر کنم همه خوابن


با کنجکاوی و شک به صاحبه صدا که بی شک جونگ کوک بود نگاهی کرد.


+خب چه فرقی....


کوک درست لخت همراه با گوشیش رو به روش ایستاده بود و با نگاه های شیطونش منتظره حرکتی ازش بود.


+داره....


به من و من افتاده بود و ترجیح داد حرفشو بخوره تنها چیزی که به ذهنش میرسید چالشی بود که تازگیا تو شبکه های مجازی مد شده بود یعنی لخت شدن در برابر دوست پسر یا حالا هر چی و کوک هم اونو انجامش داده.


+اوههه....


همونطور که به التی که هنوز تحریک نشده بود خیره مونده بود با لبخند سرشو پایین انداخت ولی این چیزی از پررویی در برابر دوست پسرش کم نمیکرد.


+ببینم... دلت میخواد برات بلوجابش کنم؟


با حالته مرموزی زمزمه کرد و به دوربینی که هنوز روشن بود خیره شد.


_ واعی فاااک هیونگ! نمیدونم....


+نمیدونی؟


زبونشو رو لبای گوشتیش کشید و سمته مکنه ای که از خجالت و یا شایدم از هیجان میخندید،رفت.


+ خب بزار من بگم....دوربینتو خاموش کن تا یکم باهم بازی کنیم


کوک همونجور که سعی میکرد با گاز گرفتنه لبش کمی از لبخندشو کم کنه گوشیشو روی میز گذاشت.


_ خاموشه...دیگه فیلم نمیگیره


+حالا بهتر شد..


بدونه تلف کردنه وقت لباشو برای یک بوسه خیس و هات به لبای مکنش چسبود و همزمان التشو تو دستش هندجاب میکرد تا کم کم براش اماده بشه؛صدای کیسشون تنها صدای تو اتاق بود.

زیاد طول نکشید که با کم اوردنه اکسیژن از هم فاصله گرفتن.


_نمیدونستم با این چالش میتونم اینقدر به هوس بندازمت


پسره کوچیک تر در حالی که هیونگش زانو زده بود،موهاشو کنار میزد.حسه اینکه التش میخواد دوباره داخله اون حفره داغ بره به تنهایی تحریکش میکرد.

 

+دارکوبی یا گربه ای؟


_ها؟؟؟


با دیدنه قیافه خنده داره کوک خندش گرفت و ترجیح داد بجای اینکه بیشتر با اسمای ساختگیش گیج بشه روش هایی که بلد بود رو باهم قاطی کنه تا بیشتر لذت ببره.

طبق عادته همیشگیش بوسه ای به کلاهکش زد و زبونشو رو طولش کشید تا قبل از اینکه وارده دهنش کنه کمی خیس بشه. کوک از همون اول با حسه زبونه داغش چشماشو رو هم فشرد و سرشو به عقب حل داد تمامه مدت هیونگش به جونه الته بیچارش افتاده بود و اونو با مک ها و حرکاته زبونش دیونه میکرد هر چی میگذشت بیشتر و بیشتر میخواست تا اینکه با متوقف شدنش غرشی کرد.


_لنت......فقط یکم مونده بود!


چشماشو باز کرد و به هیونگش که در حاله در اوردنه لباسه سورمه ای رنگش بود خیره شد.


+چیه واقعا فکر کردی میزارم تنهایی حال کنی مکنه تک خور؟


همین حرفش کافی بود تا پوزخنده مرموزی رو لبای کوک بیاد و اونو برای واقعی کردنه فانتزیش بیشتر تحریک کنه.


_ کاری میکنم تا هربار که رو میزه مزخرفت اهنگ مینویسی یادش بیوفتی بیب


╾─

By - #N.S

━────────━

 ⁝𖦆 @BTSNSFW 𖦆⁝

Report Page