چه سرنوشتی در انتظار ایران است
🔺 در این هفتهها و روزها، گمانههای سیاسی معمولاً براساس فرضیات و احتمالات مرتبط با بروز درگیریِ بین ایران و آمریکا میچرخد. اما از منظر دیگری هم، میتوان افق رخدادهای آینده کشور را جستجو کرد، و البته، هر رخدادی را نیز میتوان، بر مبنای درگیری احتمالی ایران و آمریکا، تلفیق و ترکیب نمود. احتمالِ دیگر، موقعیت داخلی حکومت و رابطهاش با جامعهای است که به شدت دچار فقر، گرسنگی، تورم، بیکاری، ترس، و بیآیندگی شده، و حکومت هم عادت کرده است که به آن اهمیتی ندهد! اما، این بیاعتناییِ حکومت به مشکلاتِ وخیمشدهی جامعه، اهمیت و تاثیر مشکلات را کم نمیکند، و هر دم میتواند گلو و خرخره حکومت را بگیرد.
🔺 در دو دههی اخیر، رفتار حکومت با جامعه مدنی و مردم، نفی هویتها و درخواستهای مدنی و صنفی و سیاسی بوده است. و تلاشهای حکومت برای سرکوبِ مطالباتِ فردی و اجتماعی، هر چند هم با مقاومت جامعه روبرو بوده، و موفقیتی نداشته، اما، آثار روانی مخربی را به جای گذاشته است: جامعهای بیآرمان، بیباور، و بیافق، که در آن، همبستگی، همسویی، و وحدت، گم شده، و جستجوی اشتراک منافع، امیدواری سیاسی، و اهدافجمعی، از آن رخت بربسته است.
🔺 چنین جامعهای، جز شورشِ خشمگینانه، روش دیگری برای اعتراض نمییابد، و اگر این حکومت، راهی اورژانسی برای آن پیدا نکند، شورش ملی گستردهای، این حکومت را حتما برکنار میکند. اما نیروهای ملی بدانند که، اگر این شورشها آلترناتیوی نبینند، وقتی این حکومت کنار برود، و بدیلی در صحنه نباشد، موجسواران خلقالساعه و ناشناخته، بر آن سوار میشوند، و چه بسا، یک جناح رانتی بزرگ، از دل خود همین حاکمیت، قدرت را در دست بگیرد! و مشکل عمدهی مردم ایران همین است!
🔺 تاریخِ گذار به دموکراسی اشاره دارد که، تحولات سیاسی در جوامع استبدادی، معمولاً به دو صورت رخ میدهند، یا شورشها حکومت را برکنار میکند، و یا جنبشها آن را با اصلاحات ساختاری و بنیادین تغییر میدهند. و تفاوت آنها در این است که، شورش، برای حکومتی که سقوط کرده، جانشینی در دست ندارد، و جامعهی شورشی وارد یک دورهی بیثباتی شدید میشود (انقلاب منفعل). و در مدل اصلاحات ساختاری و بنیادی، که یک «انقلاب اثباتی» است، و حاکمین و حکومتگران را نیز بر کنار میکند، میتواند بدون تخریب ساختارهای اجتماعی و دستگاههای اداری، حکومت و دولت را عوض کند، زیرا بدیلی را عرضه میکند، که برای استقرار، نیاز به تخریبِ همهی ساختارهای موجود ندارد. حکومت ایران، با سرکوب سیستماتیک جامعه، دارد ما را به سمت الگوی نخست سوق میدهد، و اگر بلوک تاریخی ملی، به عنوان یک آلترناتیو، به میدان نیاید، ایرانِ ما آبستن بروز فاجعه است.
🔺 اکنون، برای حکومت، آغاز شورشهای فراگیر، با تهاجم همهجانبهی آمریکا و متحدین منطقهایاش، یکی است! اگر عموم مردم به این نتیجه برسند که، مجموعه دولت و حکومت کلاً فاسد شده، و توان حل مشکلات را ندارد، انفجار نارضایتیها و شورشها، زودتر از هر تهاجم احتمالی خارجی، پروندهی این نظام را خواهد بست. زیرا، خواست مرکزیِ شورشهای گسترده، نفی وضع موجود، که سمبلاش حکومت است، میباشد. اما بدون بدیل! به عنوان مثال، اگر اعتراضات دیماه سال ۹۶ ایران، که یک شورش بود، توان عرضهی بدیل را میداشت، ظرفیت پایان دادن به حیات حاکمیت را بدست میآورد. اما، این وضعیت شکست هم، نمیتواند برای همیشه ادامه داشته باشد، و آتش آن به زودی زبانه خواهید کشید.
🔺 وضعیت در کشور ما به غایت حساس است، زیرا، جنبش عمیقی که ظاهراً در اغماء فرو رفته است، ظرفیت شورشگرانه و هدایت مطالبات اجتماعی به کانال یک «انقلاب عامل و مثبت» را دارد، و ریشه این جنبش خشک نشده، بلکه، به شدت گسترده شده است، و آرمانِ آن زنده است. و هر چند که حکومت تاکنون اعتراضات و اعتصابات مدنی را مهار، و شورشهای کور را سرکوب نموده، اما اکنون، به پیچ خطرناک این راه رسیده است، و گسترشِ تحریمهای اقتصادی آمریکا، در کنارِ نا کارآمدی، و فساد گسترده و سیستماتیک، نشان از آن دارد که، آمریکا مصمم است که، برای تغییر نظام، حکومت را با شورشهایی وسیعتر از انتظار، روبرو کند!
🔺 آلترناتیوی ملی، برای نجاتِ ایران و ایرانی کجاست