فراتر از استادیوم: چگونه "اولترا"ها در فضای شهری قرار میگیرند؟
𝓟𝓪𝓽𝓻𝓲𝓸𝓽 𝓕𝓸𝓸𝓽𝓫𝓪𝓵𝓵 𝓖𝓲𝓻𝓵یک بررسی قومنگاری انجامشده در سناتین، در جنوب شرقی فرانسه، نشان میدهد که چگونه فعالیتهای گروههای «اولترا» فراتر از استادیوم گسترش یافته و در فضای شهری بسیار حضور دارند. در این تحقیق، تلاش آنها را برای دیده شدن در فضای عمومی توصیف میکنند و نشان میدهد که چگونه شهر به موضوع رقابت نمادین بین گروههای مختلف تبدیل میشود.
اولتراها بخشی از جنبشی هستند که در استادیومهای فوتبال ایتالیا در دهه ۱۹۶۰ ظهور کرد و از اواسط دهه ۱۹۸۰ در فرانسه حضور داشتند، هوادارانی که اعضای گروههای سازمانیافته هستند، که بیشتر آنها سازمانهای غیرانتفاعی هستند که مطابق با قانون انجمنهای فرانسه فعالترین اعضا اکثراً مردان جوان (معمولاً بین ۱۵ تا ۳۵ سال) از طبقات متوسط هستند.
فراتر از فضایی که با تیفوها، طبلها، بنرها، شالها و سرودها قلمرو خود را در نظر میگیرند، اولتراها اشکالی از دلبستگی سرزمینی را نیز پرورش میدهند که رقابت بین گروهها را ساختار میدهد و با استفاده از برچسبها یا گرافیتیها «نشانگذاری نمادین» فضای خاصی را ایجاد میکنند. ادغام آنها در شهر و استفاده از فضای عمومی و برخی مکانهای خاص مانند بارها نیز قابل مشاهده است.
به منظور در نظر گرفتن اینکه چگونه تمرینات اولتراها فراتر از فضای استادیوم و زمینه مسابقات گسترش مییابد، این مقاله بر اساس یک بررسی قومنگاری است، بین دو گروه اولترا که از باشگاه سناتین هواداری میکنند، انجام شد: هواداران جادویی و فرشتگان سبز!
گروههای اولترا به دنیای اجتماعی تعلق دارند که فعالیتها، مکانها و گفتمانهای آن (اشتراوس ۱۹۹۲) بر اساس یک پیشزمینه فرهنگی مشترک است، در حالی که تحت تأثیر پیوندها و دیدگاههای مشترک با جهانهای دیگر (مانند مسائلی همچون موسیقی، سیاسی یا قضایی) هستند. بنابراین، دنیای اولتراها با درجه قابل توجهی از "پیچیدگی فرهنگی" مشخص شده است؛ مملو از نشانهها، نمادها و شعارهایی که ارجاعات و معانی آنها محدود به دنیای فوتبال نیست و اغلب برای افراد ناآشنا درک آنها دشوار است. بنابراین، اولترا بودن فقط به معنای هوادار فوتبال نیست، بلکه بخشی از دنیای اجتماعی است که شیوهها و گفتارهای آن فراتر از مسابقات است. این معنی دقیق و درست «هواداری»ست، چرا که فوتبال یک پدیده و پایگاه اجتماعی است.
گروههای اولترا در رقابتی شرکت میکنند که اساساً بر اساس کیفیت نمایشها و اقداماتی که در جایگاههای خود در استادیوم برگزار میکنند، تعصب و عشقشان سنجیده میشود: آنها از نظر تعداد هواداران، حجم شعارها و تماشای نمایشهایشان با هم رقابت میکنند. در حالی که این رقابت بهویژه بین گروههایی که از باشگاههای مختلف حمایت میکنند قوی است، میتواند بین گروههای اولترا که از یک تیم دیگر (سوم) حمایت میکنند نیز وجود داشته باشد: برای مثال، در بازیهای خانگی، هرکدام مجموعهای از شعارهای خود را دارند و هر کدام تلاش میکنند تا بهترین تیفو (بنرها) را تولید کنند. پیامهای موجود در نمایشگرهای اولترا اساساً در یکی از دو دسته قرار میگیرند: یا از تیم، باشگاه، شهر و/یا گروه خود تجلیل میکنند، یا هواداران "دشمن" را تحقیر میکنند. علاوه بر این، با بسیاری از تیفوها و شعارها به شهر ادای احترام میکنند که اغلب نشان دهنده معتبرترین بناها یا رویدادها هستند. در این مواقع، میتوان یک «میهنپرستی شهری» واقعی را مشاهده کرد. گروههای اولترا به عنوان نگهبانان تاریخ و ارزشهای شهر خود عمل میکنند. در واقع، همه این گروهها به شدت با منطقه محلی، که مستلزم دانش قابل توجهی از شهر (تاریخ، قلمرو و نمادهای آن) است، شناسایی میشوند. گروهها در وسایل ارتباطی مختلف خود ( تیفوها، بنرها، شعارها، فنزینها [مجلات اختصاصی برای هواداران که گروهها منتشر میکنند])، به دنبال تبلیغ چیزهایی هستند که شهرشان به خاطر آنها مشهور است (یا بوده است) - برای مثال، سالهای پررونق صنعتی و معدنی برای اولتراهای مستقر در سناتین (در میدان زغال سنگ لوآر) و لانس (در میدان زغالسنگ وسیع نورد پاس دو کاله). علاوه بر این، در چارچوب دربیهای محلی مربوطه خود، ما شاهد صحنهسازی – از طریق تیفو و سرود – رقابت بین این شهرهای متوسط با ارزشهای شدید طبقه کارگر از یک سو (سناتین و لانس) هستیم که با احساس همبستگی، صمیمیت و دوستی همراه است. شهرهای بورژوازیتر، فردگراتر و غیرشخصیتر نیز از سوی دیگر (به ترتیب لیون و لیل)!
فراتر از این ارزشها و نشانها، اولتراها نیز ارتباط ویژهای با قلمرو شهر خود دارند و به همین دلیل است که رقابت بین گروههای اولترا از استادیوم به فضای عمومی سرایت میکند. شهر که فضای گسترش قلمرو آنها در نظر گرفته میشود، به جایی برای محافظت تبدیل میشود، به ویژه در برابر "تهاجمات" هواداران "دشمن". در واقع، اولتراها در مورد حضور سایر حامیان در شهر خود بسیار هوشیار هستند: «ما اهل سناتین هستیم نمیخواهیم پاریسیها، مثلاً، فکر کنند که میتوانند بیایند و شهر ما را جهنم کنند، درست مثل این که انگار صاحب این مکان هستند!» (فابین، یک اولترای سناتین). در روزهای بازی خانگی، اولتراها در اطراف ورزشگاه و در مرکز شهر گشتزنی میکنند و مطمئن میشوند که هیچ اولترای «دشمن» در آنجا نباشد. آنها همچنین مراقب هرگونه نشانهای هستند که ممکن است متعلق به دشمن باشد.
همچنین هنگامی که آنها برای حمایت از تیم خود به شهرهای دیگر میروند، مطمئن میشوند که به نحوی آثاری از بازدید خود به جا میگذارند. تحمیل حضور خود در قلمرو «دشمن» و جلب توجه خود، با آواز خواندن، اشغال مکانهای برجسته مرکز شهر (مانند میدانهای اصلی، بارها، ایستگاههای راهآهن، پارکها) و حرکت در صفوف، عنصر مهمی از رقابت بین گروههای اولترا است. و در واقع، چنین اشغال شهری پر سر و صدا و طاقت فرسا از سوی حامیان یک شهر به عنوان یک تخلف تلقی میشود.
در حالی که تگها، گرافیتیها و برچسبها توسط اولتراها قبل از هر چیز برای علامتگذاری نمادین قلمرو خود استفاده میشوند، آنها همچنین برای «تجاوز» به قلمرو هواداران «دشمن» استفاده میشوند. همانطور که کوئنتین (یکی دیگر از اولتراهای سناتین) توضیح میدهد، "وقتی کسی به شهر شما میآید و آن را برچسبگذاری میکند، نشاندهنده بیاحترامی است."
به عنوان مثال، اولتراهای سناتین اطمینان حاصل میکنند که بدترین "دشمنان"شان، یعنی هواداران لیون - با کتیبهها و توهینهای جنگطلبانه استقبال میکنند. بخش بزرگراهی که سناتین و لیون را به هم متصل میکند نیز به طور فزایندهای هدف این امر است: دیوارها، پل ها و تابلوها به طور مرتب برچسبگذاری میشوند. تعداد برچسبها، پیامهای آنها (معمولاً توهینکننده یا منعکسکننده هویت محلی مرتکبین) و قابل مشاهده بودن آنها (محل، اندازه، نوع حروف) میزان توهینآمیز بودن آنها را تعیین میکند و بر این اساس پاسخهای متفاوتی را برمیانگیزد.
بنابراین، هر دو شهر دائماً در جستجوی برچسبها هستند و مرتباً سفرهای گروهی را سازماندهی میکنند تا با برچسبهای خود آنها را بپوشانند، فقط چند روز بعد برچسبهای جدید ظاهر میشوند و باعث میشود سفر دیگری به خارج از کشور با هدف موفقیت بیشتر انجام شود و این چرخه وجود دارد.
رقابت بین گروهها در اولویت قرار دارد، در پس زمینه دفاع از هویت و ناموس خود، تیم برای آنها، ناموسشان است. در نهایت نگرانیهای آنها فراتر از زمین مسابقه نیز هست؛ برای مثال مطلبی در روزنامه فرانسوی لوموند نوشته شد که در آن سناتین به عنوان "پایتخت زاغهنشینها" توصیف شده بود، که اولتراها پاسخ دادند: "به زاغهها بیایید و ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه لوموند را به سزای عملش میرسانیم."
این موارد تنها به فرانسه و سناتین ختم نمیشود. در اروپای شرقی نیز شدیدتر از آن وجود دارد. من، آرزوی دیرینهام، اولترا بودن است. چیزی که در ایران، کشورم، هرگز وجود نداشته.
من روزها و شبها رویابافی میکنم که در ضلع غربی استادیوم تاج، نشستهام. یک سرود رسمی با نشانههای میهنپرستانه، اشاره به تاجگذاری در آسیا، رویکرد پادشاهیخوانه و محافظهکارانه داریم که با گروهمان میخوانیم. گروهی بنام «اولترا شیرشاه» که از این کارتون الهام گرفتهام. گاهی اینگونه بدیهیات در یکسری کشورها مانند اینجا رویا میشوند و از محروم بودنم از این لذت، حتی رنج هم میبرم.