به تقصیر

به تقصیر

جامعه نو

شورای‌سردبیری: درپی انتقادات به عمل آمده بر رویکرد جبهه اصلاحات ایران در جریان انتخابات اخیر، این جبهه دیروز با نشر دوباره اخرین اعلامیه خود که حاکی بودنامزدی در انتخابات ندارد و افراد و اشخاص مجازند به هرکس میخواهند رای دهند از موقعیتی که در آن قرار گرفته دفاع کرده است: اصرار بر تصمیمی بلاچاره، برای توجیه روند خطای تصمیم گیری!


اکنون همه چیز این انتخابات به گذشته تبدیل شده و اگر سخنی هست برای جلوگیری از تکرار خطا در آینده است . خطاهای این ارگان سرهم بندی شده خطاهایی سیستمیک است که باید باز گفته شود و روشهای مستبدانه حکومت دربرخورد با داوطلبان و حقوق‌جامعه ، آنها را توجیه‌نمیکند. به عنوان ناظر ، مهمترین آنها را یکبار دیگر ذکر میکنیم :


این نهاد مساله کیستی نامزدان را بر چیستی آنها اولویت داد. از اعضا و احزاب خواست هرکس را مفیدمیدانند معرفی کنند. معنایش این‌است که تحلیلی از شرایط کشور و رابطه چون موباریک اصلاحطلبان درون نظام با حکومت را در هویت و برنامه و شخصیت سیاسی نامزد مدخلیت نداد. فهرست ۱۴ نفره نشان میدادنهاد رهبری اصلاحطلبان درانتخابات آماده است دنبال هریک از آن ۱۴ نفر (که گویا فقط ۹نفرشان ثبت نام کردند)برود. برنامه آنان چنان ناقص بود که اگر حکومت از راه بدجنسی و به سخره گرفتن آنها تاجزاده یا کواکبیان یا خرازی را معرفی میکرد اورا نامزد خود میخواندند؛ تحلیل و استراتژی اندیشیده‌ای که کیفیت شخصیت، و برنامه نامزد نهایی را نشان دهد نداشتند.


 خطای فوق از یک خطای نظری و راهبردی حاصل آمده بود: با وجود آنکه شناخت و تحلیل کافی از ذهنیت حکومت، شرایط عینی جامعه و دولت روحانی، و همچنین روحیه بدنه اصلاحطلبی وجود داشت و باید مبنای انتخاب رویکردانتخاباتی و نامزد اصلی قرار میگرفت، بحثی در این زمینه صورت نگرفت. دلیل اثبات این ادعا روش خوب نهاد یاد شده در اطلاع رسانی بود. پس از هرجلسه اطلاع رسانی میکرد و بررسی دفعات و محتوای این اطلاع رسانی ها نشان میدهد وقت این نهاد به مقررات نویسی برای دموکراتیزه کردن روند انتخاب نامزدو جلوگیری از بروز اختلاف گذشت. ناظران‌نمیپرسیدند مبانی‌شما برای ورود به انتخابات و انتخاب نامزد چیست، و کسی هم توضیحی نمیداد. آمده بود روش عادلانه نامزدگزینی ارائه کند نه ایده اندیشیده ای برای تعامل سیاسی جامعه با حکومت!


تازه، کاری هم که وقت صرف آن کردند درست انجام نشد.علت خطای فوق(گویا) وحشت از اختلاف درونی وسواکردن راه درنیمه‌راه ، وتمایل‌تظاهرآمیزی به دموکرات نمایی بود. اگر حساب و کتابی درکار بود، این میل میتوانست شش‌ماه پیش ارضاء شود و نهاد اجماع‌ساز در روزهای آخر درگیر این موضوع نباشد که شیوه رای گیری‌اش‌چه باشد. امااین خطا که ازگذشته به ارث رسیده وجوان گرایی بلاهت‌بار ودموکرات نمایی‌زورکی دست از سر اصلاحطلبان وحتی اشخاص معقولی چون بهزادنبوی برنمیدارد. نبوی یکباردرحدود ۱۳ سال پیش درسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مقهور مدجوانگرایی و دموکراتیزاسون مبتنی بر سهمیه بندی شد و جوانان کم تجربه به دفترسیاسی که نهاد مهم سازمانشان بود وارد شدند. اماقدیمی‌ها واستخوان‌خردکرده‌های سازمان‌سیلی سختی خوردند: در جریان دستگیری های ۸۸، جوانها بافشار اول وادادند وعلیه سازمان مصاحبه تلویزیونی کردند. هرچند سیاسیون خردمند باآنها بابزرگواری برخوردکردند، اما ازآن ماجرادرس عبرت گرفته نشد. هیچکس نگفت عدالت سهمیه‌ای دموکراتیک مبتنی برتوان احزاب و سازمانها رانباید بر سن وسال آدمها یاقوم وقبیله تعمیم داد.


نمیخواهیم نمک برزخم بپاشیم وآن افتراق دهشت بار رامبنای آینده بدانیم. ما به عنوان ناظر و نه فعال سیاسی و منفعت‌مندحزبی، بلکه به خیرخواهی در باره همه گامهای برداشته شده هشدار دادیم: گیرآلودبودن اعلام اینکه دربحبوحه اعلام رد صلاحیتهانام نامزد را اعلام میکنیم از ابتدا مشخص بود(بالاخره هم اعلام نکردند) و بلافاصله پس ازاعلام شورای نگهبان فرصت طلایی نهفته در آن (فقدان نام هیچ یک از آن ۹ تن)را یادآور شدیم و اعلام کردیم شرافتمندانه اش این است که اعلام کنند این انتخابات برای اصلاح‌طلبان به پایان رسیده است. فردایش چنین کردند و گفتند نامزدی ندارند، اما ملات التصاق و قوه جاذبه مرکز آنقدر ناچیز بود که اندکی بعد انشعاب حاصل شد. کارگزاران که قبلا هم نشان داده بودند تا کجا فرومی‌کشند ، به همراه جمعیتها و احزابی که بیشتر اسمند تا نیرو بیرون زدند تا آتیه را بیمه کرده باشند. بقیه اش را همگان آگاهند؛ تزلزل و تلاطم و مصلحت‌اندیشی پیرمردانی که خودرا فدیه روش موقت کردند نه هدف ماندگار! 


اما همه آنچه رخ داده حاصل همان ضعف نخست است: اصلاحطلبان تحلیلی ازشرایط کشور نداشتند و نمیدانستند در برابر ارابه قدرت استبدادی که بر رگ‌وپی این کشور حاکم شده ودرحال تحکیم است چه باید بکنند؟ خود راکنار بکشند؟ گلاویز شوند؟ مثل پیاده‌نظام پشت سر ارابه به صف شوند؟...درست است که به علل بسیار حکومت از درون به ضعف دچار آمده و بیماری لاعلاج دارد، اما طبعا در همین مرحله است که اعمال‌زورغیرعقلانی فرصت ظهور بیشتری پیدا میکند. اگر این تشخیص داده میشد، نفوذ نسبی پیران صرف توجیه جامعه برای کار بهتری از شرکت متزلزل در انتخاباتی‌با نتیجه از پیش تعیین شده میشد.


کشور درمسیری پیش میرود که مخالفان داخلی مسیر آن دوراه بیشتر پیش روندارند(این دوراه را در مقاله "انتخاب" در ۶ اردیبهشت شرح داده‌ایم) : یا نیروهای وطنخواه ، آگاه وپاکیزه آرمانهای‌خود را ازرقابت با قدرت سیاسی مستقرتهی کنند واز مسیر"همکاری انتقادی" به آن کمک کنند کمتر خطا کند وکشور را کمتر به مسیر نابودی ببرد، و یا ،‌ همان نیروهای وطنخواه آگاه و پاکیزه ، درمسیر عادلانه کردن رقابت برسرقدرت و پس زدن اقتدارگرایان آسیب‌زا ، خود را برای رودررویی بدون رودربایستی و البته مسالمت‌آمیز با قدرت مستقر آماده سازند.به اختصار و مسامحه، میتوان این دو روش را راه مرعشی و حزب کارگزاران وروش تاجزاده‌ و حزبی که هنوز وجودنداردنامید.

Report Page