Cat

Cat

VinVin

عصبی نگاهی به جیمین که درحال نوازش گربه عزیزتر از جونش بود انداخت و با حرص گفت:

_جیمین میشه اون گربه لعنتی و ول کنی و یکمم به من توجه کنی؟

جیمین چشماش و ریز و گربش و بغل کرد، نیم نگاهی به تهیونگ انداخت و معترض گفت:

+تو نمیتونی به گربه من بگی لعنتی!

ته نفس عمیقی کشید و چشماش و چرخوند:

_باشه دیگه نمیگم...فقط خواهشا اون گربه رو بزار کنار بره بازی کنه!

جیمین لباش و آویزون کرد و گوشای گربه رو بوسید، با چشمای مظلوم به تهیونگ چشم دوخت و زمزمه کرد:

+ولی من نمیتونم از سفید برفی جدا بشم!

چشمای تهیونگ با شنیدن اسمی که جیمین روی گربه اش گذاشته بود درشت شد و متعجب گفت:

_سفید برفی؟ جیم اون پسره..پنج دقیقه پیش هم داشتی بهش میگفتی فی فی.

پسر کوچکتر لباش و تر کرد و شونه هاش و بالا انداخت و درحالیکه گربه رو نوازش میکرد گفت:

+خودت گفتی فی فی و برا دختر میزارن.

ته خنده ای کرد و لپ جیمین و کشید:

_سفید برفی اسم پسره؟

+خب چون سفید بود فکر کردم این اسم بهش میاد..

ته ابروهاش و بالا انداخت و سرش و کج کرد:

_یه اسم دیگه انتخاب کن.

چهره توی هم رفته جیمین بعد چند دقیقه فکر کردن باز شد، بشکنی زد با نیش باز گفت:

+پشمالو!

لبای تهیونگ با شنیدن اسمی که پسر برای گربه پیشنهاد داده بود خط شدن و گربه رو از دست جیمین گرفت و شروع به نوازش کردنش.

_از اون گربه پشمالو ها نیست که بخوای بگی پشمالو...خیلی لاغره!

جیمین نفسش و فوت کرد و گربه رو از دست ته گرفت و دست و سرش و بوسید:

+خودت بگو پیشی...چه اسمی میخوای؟

بعد چندثانیه مکث برگشت سمت تهیونگ و لب زد:

+از اونجایی که خیلی نرمه...نرمالو چطوره؟

تهیونگ نفس حرصی ای کشید با گرفتن گربه توی سبد کوچیکی که جیمین به عنوان تخت خواب آماده اش کرده بود گذاشتش.

+یااا چیکار میکنی؟

_زیاد خستش کردی...خودت هم خسته شدی بریم بخوابیم، میتونیم بعدا بشینیم فکر کنیم که چه اسمی روش بزاریم...هم تو خودت پیشی کوچولوی منی، نیازی به گربه نداری که!

لبای پسر کوچیکتر از هم فاصله گرفتن و خواست اعتراض کنه ولی با کشیده شدن دستش توسط ته ساکت شد. شونه هاش و بالا انداخت و اعتراض کرد:

+یااا ته...ولم کن من خوابم نمیاد!

ابروهای تهیونگ بالا پریدن و دستش و دور کمر جیمین انداخت و سمت اتاق حرکت کرد.

_باشه بیبی، هرچی تو بخوای..بالاخره جز خواب میتونیم کارای خوبتری هم انجام بدیم..!

Report Page