Candle ~

Candle ~

t.me/BTSNSFW

اسمات و BDSM


ویبراتور صورتیه رنگو رو توی دستش چرخوند سکوته سنگینی توی اتاق حکم فرما بود اتاقی به رنگ مشکی و رده های طلایی که بخاطر نوره کم شمع ها برق میزدن و بیشتر میدرخشیدن

+این باره چندمته که درنبودم بهشون دست میزنی ا.ت؟

_م...من نمیخواستم باهاش اون کارو....

بلافاصه بعد حرفت سرشو سمت چپش کمی کج کرد و با گوشه چشم بهت نگاه کرد و قبل از اینکه حرفه تکراریتو به پایان برسونی تو حرفت پرید

+چه کار نمیخواستی بکنی؟خودارضایی؟این دومین باره که دستت میبینم

بغض کردیو رو تخت دونفرتون نشستی و سعی داشتی باحرفای من من کنانت قانعش کنی تا از تنبیهی که قرار بود بهت تحمیل کنه سرباز کنی

+الان انجامش بده!..

_چ...چی؟

با نگاه نگرانت به اربابت خیره شدی که داشت به سمت دیگه ی اتاق قدم برمیداشت

بدنش داخله اون کت و شلواره مشکی با وجود اون نوره کم جذابیتش و حفظ کرده بود

+خودتو جلو اربابت بفاک بده

با استرس روی تختی که حالا کمی سرد تر از قبل بود دراز کشیدی و کمی از پیرهنه نازکتو بالا دادی تا به راحت بتونی کارتو انجام بدی نمیخواستی بیشتر از این عصبانیش کنی و فقط میخواستی زودتر اون چند ساعته کوفتی توی اون اتاق بگذره و نفسه راحتی بکشی کمی پاهاتو از هم فاصله دادی و شرته توریه سفیدتو کنارزدی حالا میتونستی به راحتی لبه های پوسیتو حس کنی

اینکه باخونسردی دستاشو داخله جیب شلوارش فرو کرده بود و درست داشت با نگاه های سردش بهت نگاه میکرد بیشتر از قبل معذبت میکرد

با ورود اولین انگشتت داخله ورودیت ناله ای کردی و این شروعی بود برای ناله های بعدیت چشماتو بستی و خودتو به لذتی که توی وجودت زبونه میزد سپردی

طولی نکشید که ناله هات کله اتاقو پرکرده بود اما با ریخته شدنه مایع داغی روی رون پاهات ناله جیغ مانندی کشیدی جیمین درست داشت مایع ذوب شده شمع رو روی پاهات میریخت

+پاهاتو باز نگه دار میخام پوسی سرختو ببینم

جیمین با مایع داغه شمع که بلافاصه بعد از فرود اومدنش رو بدنت سرد میشد رون هاتو نقاشی میکرد و از صدای ناله جیغ مانندت به وضوع لذت میبرد ولی با نازک تر شدنه صدات شمعو درست زیر شکمت گرفت و با ضربه انگشت اشارش به شمع باعث شد مایع داغ روی قسمت بالای پوسیت فرود بیاد و مثل شکی توی بدنت از جات بپری و چشماتو باز کنی

+درش بیار!

بلافاصله بعد حرفش انگشتاتو از ورودیت بیرون کشیدی و بلاخره شمع رو کنار عسلی گذاشت و باعث شد نفس راحتی بکشی

+به حرف اربابت گوش ندادن کاره خوبی نیست بیب

باصدای زیپ شلوارش که حالا به سمت پایین میومد اب دهنتو قورت دادی و چشماتو بستی...

قطعا شبه سختی در انتظارت بود..


#N_S

نـظر فراموشتون نشه ⁦♥️

Report Page