Cancer

Cancer

A.K.Willsoon

[000003]


~•سرطان•~


یک روز گرم و آفتابی، زمانی که تهیونگ و جونگ‌کوک زیر سایه درختی نشسته بودن و از خوردن لیموناد خنکشون لذت می‌بردن، جونگ‌کوک به تهیونگ پیشنهاد یک چالش رو داد اون هم به این صورت که تهیونگ تا پایان امروز رو بدون اون و بی‌هیچ ارتباطی سپری کنه و جونگ‌کوک قول داد که اگر تهیونگ از این چالش سربلند بیرون بیاد، تا ابد اون رو دوست خواهد داشت.

تهیونگ قبول کرد و نه پیامی فرستاد و نه به جونگ‌کوک زنگ زد و به طور کامل از جونگ‌کوک خبری نداشت اما اون نمی‌دونست که جونگ‌کوکش، همون شب بعد از مبارزه‌ای طولانی با سرطانش از دنیا رفته بود...

روز بعد وقتی که تهیونگ با خوشحالی وصف نشدنی به خونه جونگ‌کوک رفت تا اون رو ببینه و بهش بگه که «من انجامش دادم عزیزم»، شوکه شده سرجاش باقی‌ موند و اشک‌هاش بی‌صدا جاری شدن. حالا دلیل تموم ضعف‌ها، صورت رنگ پریده و جنس عجیب موهاش رو متوجه می‌شد. فرشته عزیزش به آرومی توی تابوت خوابیده بود و یه نوشته که برای تهیونگش به جا گذاشته بود:

«تو انجامش دادی عزیزم، حالا لطفا هروز انجامش بده.

دوست دارم... تا ابد...»

.

.

.

.

↓لینک‌ناشناس↓

https://telegram.me/dar2delbot?start=send_KrNVae0

-

#Scenario


-

◦•●◉✿방탄소년단✿◉●•◦

@Persiaan_BTS_fanfic

◦•●◉✿방탄소년단✿◉●•◦

Report Page