Camera

Camera

Vkook Planet

"هیونگ! ببین یه دوربین جدید گرفتم. بیا امتحانش کنیم!" جونگوک ذوق زده رو به تهیونگ‌ که مشغول فیلم دیدن توی لپ تاپش بود، گفت.

اما به نظر میرسید اونقدر مشغول فیلم شده بود که تقریبا به جونگوک هیچ توجهی نکرد.

"هیونگ!" دوباره و با صدای بلند تری

صداش زد و خودشو روی تخت تهیونگ پرت کرد.

مگه چیِ اون فیلم اینقدر جذاب بود؟

سرشو خم کرد و روی پای تهیونگ گذاشت تا حواسش رو پرت کنه و بنظر میرسید که موفق بوده، چون بالاخره پیوند ناگسستنی بین چشم های تهیونگ و صفحه ی لپ تاپ قطع شده بود و اون نگاه به جونگوک دوخته شد.

"چی شده جونگوکی؟" تهیونگ پرسید؛ همونطور که داشت موهای گوکی رو که حالا درست سرجاش نشسته بود و میخندید، بهم میریخت.

"یه دوربین جدید گرفتم!" جونگوک دوباره گفت و دوربینو اینبار جایی دقیقا روبروی صورت تهیونگ گرفت. و پسر بزرگتر فقط میتونست به خاطر کیوت بودن بیش اندازه ی بهترین دوستش لبخند بزنه!

اوه اره! بهترین دوستش!

"فکر کنم از این یکی واسه وبلاگ نویسم استفاده کنم، نظرت چیه هیونگ؟"

تهیونگ نگاهی به دوربین انداخت و با شناختنش جواب داد

"بنظر خوب میاد! این همون دوربینی نیست که همیشه دلت میخواست بخریش؟"

"اره خودشه، واقعا خیلی خوشحالم که بالاخره گرفتمش. باید امتحانش کنیم نه؟ بیا یه سلفی بگیریم!"

جونگوک خودشو به تهیونگ نزدیک کرد. دوربینو روشن کرد و اونو روبروی هردوشون گرفت و لبخند زد. تهیونگ هم همین کارو کرد اما با این تفاوت که به جای نگاه کردن به دوربین، چشم هاش به پسر کوچکتر دوخته شده بودن.

جونگوک بدون اینکه متوجه شده باشه، دکمه ی شاتر رو فشار داد و بعد، عکسی رو که گرفته بودن، چک کرد.

"چطور شده؟" تهیونگ پرسید‌.

توی عکس این فقط جونگوک بود که داشت به دوربین نگاه میکرد و چشم های تهیونگ به جای دوربین، به اون دوخته شده بودن.

جونگوک لپ هاش کمی قرمز شدن و گر گرفت... درحالیکه حتی نمیدونست چرا تهیونگ اونکارو انجام داده.

"اممم بیا یکی دیگه بگیریم. فکر کنم تو آماده نبودی!" جونگوک گفت وقتی که هنوز داشت به عکس نگاه میکرد.

"چی؟ نه. من آماده بودم!" تهیونگ نگاهی به عکسشون انداخت.

"هیونگ! عکسو ببین! تو به دوربین نگاه نمیکردی!"

"اوه؟ خب من داشتم از عمد به تو نگاه میکردم!" تهیونگ گفت و مستقیما به چشم های جونگوک زل زد. چشم هایی که هر لحظه با درک کردن حرف تهیونگ، داشتن بزرگ و بزرگتر میشدن.

"چ-چی؟"

تهیونگ به قیافه ی متعجب جونگوک نگاه کرد و پوزخند مغرورانه ای روی لب هاش نقش بست

"چی؟"

کوک بدون اینکه جوابی بده دستاشو بالا آورد و روی صورتش که احتمالا رنگ گوجه فرنگی شده بود، گذاشت تا اونو از چشم های تهیونگی که داشت زیرزیرکی بهش میخندید، پنهان کنه.

"جرات نکن اون عکس رو پاک کنی، برای منم بفرستش!" تهیونگ دوباره موهای جونگوک رو بهم ریخت و لپ تاپشو روشن کرد تا بقیه ی فیلمش رو ببینه. طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده!

اما جونگوک... هنوز همونطور اونجا با گونه های سرخ شده‌ش ثابت مونده بود!




Report Page