CaKe

CaKe

kim.harry

نرم با لیسک تمام خامه هارو روی کیک وانیلی ریخت و شروع به پخش کردن اون توی تمام نواحی پست و بلند کیکِ نیمه سوخته کرد 

 خودش هم میدونست مهارت چندانی توی کیک پختن نداره اما سوپرایز کردن همسری که هرروز به انتظارش براش چایی دم میکرد 

البته که ارزشش رو داشت 

 مشغول درست کردن و تزئین کرد کیک شد و همزمان زیر لب آهنگی که اخیرا هیت جهانی شده بود رو زمزمه میکرد 

 بدنش رو تکون میداد

با حلقه شدن دست هایی دور کمر باریکش هینی کشیدن و قیف از دستش ول شد 

 «هی ترسوندیم»

 مرد خندید و بوسه ای به پشت گردن جونگکوک زد 

 «چطوری اومدی داخل؟صدات نیومد»

 تهیونگ هومی کرد و ناخنکی به شکلات های کوچولوی توی کاسه زد

اونو زیر زبونش گذاشت و مکید 

 «شاید چون در باز بود؟فکر کنم خانم هایون دوباره اومده دیدنت و باز هم یادش رفته درو ببنده و توِ بی حواس چک نکردی و مشغول شدی،..چی داری درست میکنی؟»

تهیونگ که بالاخره توجهش به کیک جلب شد به نوشته های روی کیک چشم دوخت

Happy anniversary baby

 جونگکوک خنثی نگاش کرد و از اینکه تهیونک این روز روز یادش نبود 

 ناراحت شد 

 «نخیر ،امروزه و ممنون که یادت رفته و این نشون میده که شما چقد به زندگی مشترکمون و تاریخ و اتفاقا توجه نشون میدی »

 خودش رو از بغلش آزاد کرد و ظرف حاوی کیک رو توی یخچال گذاشت

تهیونگ لبخندی که میرفت تا روی لباش نقش پیدا کنه رو پنهان کرد و دوباره به سمتش رفت

 جونگکوک شونه ای بالا انداخت و دکمه قهوه ساز رو زد

تهیونگ بیصدا خندید و گفت

«ببخشید واقعا قول میدم دیگه یادم نره»

 و خیلی آروم جعبه کوچیک تزئین شده رو تخته گذاشت 

 «آره باش تو همش همینو میـ...»

 ادامه جملش رو با دیدن جعبه کوچیک توی گلو نگه داشت و به تهیونگی که سعی میکرد لبخندش رو به خنده تبدیل نکنه نگاه کرد

«میدونی چیه؟ازت بدم میاد»

 مرد با صدای بلند خندید و فاصله بینشون رو طی کرد 

 یخورده محکم بغلش کرد و برای دومین بار تو اون ساعت پشت گردنش رو بوسید

«مطمئن باش حتی اگه آلزایمر هم بگیرم اون روزی که با لبخند تو محراب بهم آره گفتی رو فراموش نمیکنم»

تهیونگ خندید و همونجور که بغلش میکرد اونو سمت نشیمن کشید 

 «باشه خب، میشه کیک رو بیاری با قهوه بخوریم و من هدیه ات رو بدم؟»

جونگکوک نچی کرد 

 «نه چون باید سرد بشه یکی دو ساعت صبر کن »

«باشه میتونیم توی اون دو ساعت تفریح خاص کنیم»

 «نفرت انگیزی ته»

 تهیونگ خندید

«اما تو دوسم داری!» 

Report Page