Boyfriend

Boyfriend

Land of kookv🌈

جونگکوک به پسری که تقریبا توی بغلش لم داده و خیره فیلم شده بود نگاه انداخت... تو فکر این بود چجوری ازش بخواد که باهاش توی بارون بره و باهم برقصن این آرزوی جونگکوک بود

*فلش بک

_ بارون امروز خیلی شدید شده

دست هاش رو روی نرده ها گذاشت و روی پاهاش بلند شد .. جونگکوک تقریبا محوش شده بود

اون همیشه دوستش داشت

خیلی راحت میتونست دوقلو ها رو از هم تشخیص بده، با وجود اینکه برای خیلیا سخت و غیرممکن بود. _ میخوای با کسی زیر بارون برقصی؟؟

جونگکوک خیره به مژه های بلند و خیس پسر هفت ساله، آروم زمزمه کرد

_ تو از کجا میدووونی؟

شونه بالا انداخت " تو عاشق بارونی، نه؟"

پسر کوچیکتر لبخند شیرینی زد

_ عاشق بارون نیستم ..فقط صدای بارون دوست دارم... ولی ایده رقصیدن زیرش با کسی خیلی خوبه

خیلی ریز خندید و به جونگکوک نگاه کرد " آرزو دارم تجربه اش کنم"

جونگکوک لب هاش رو گاز گرفت " منم همینطور "

----

جونگکوک، تهیونگ رو که توی دنیای خودش سیر میکرد، صدا زد .

_ ته

سرش رو بالا اورد و به چشم های پسر خیره شد

_ بارون رو دوست داری؟

تهیونگ لب هاش رو تر کرد و ابرویی بالا انداخت .. از این سوال یهویی شوکه شده بود

_ برای چی میپرسی؟

جونگکوک خنده هول زده ای کرد " همینطوری .. فقط جوابشو بگو "

تهیونگ قبل اینکه به پنجره نگاه کنه شونه ای بالا انداخت .. حالا حالاها بارون بند نمیومد

_حس خاصی بهش ندارم ولی صدای بارون ارامش بخشه

جونگکوک وقتی جوابی شبیه به همون عشق بچگیش رو شنید آب دهانش رو قورت داد اما خیلی سریع افکارش رو پس زد و دست تهیونگ رو گرفت _میخوای باهام برقصی؟

_ کجا؟

_زیر بارون

از خوابگاهش بیرون اومد و با خیس شدن سریع لباسش بلند خندید .. پسر بزرگتر اسپیکری رو بیرون اورد و کنار در گذاشت تا خیس نشه .

به جونگکوک که نزدیکش میشد نگاه کرد و وقتی کنارش اومد، نتونست از دست بارون در بره و حالا اون هم تنش خیس از آب بود

تهیونگ آهی کشید و چشم هاش رو بست، نزدیک به جونگکوک شد و چند ثانیه بعد بازوهای پسر رو دور کمرش احساس کرد

زیر بارون میخندیدن و میرقصیدن .. انگار که هیچ چیز براشون مهم نبود .. حتی شرایطشون .. حتی چیزی که اون ها رو بهم نزدیک کرده بود

چند دقیقه بعد آهنگ آرومی پخش شد تهیونگ به چشم های پسر نگاه میکرد احساس آرومی داشت .. امنیت ... حس خوب .. همه این ها رو با هم تجربه میکرد

جونگکوک از دیدن مژه های خیس تهیونگ لبش رو گاز گرفت و چشم هاش رو بست این بار که نگاهش به تهیونگ‌افتاد، سعی کرد ریتم رقص رو درست انجام بده

چرخید و تهیونگ‌رو با حرکت دست هاش همراهی میکرد درست وقتی که توی دنیای خودشون بودن، پسر کوچیکتر خیلی ناگهانی پاش پیچ خورد و باعث شد که تقریبا روی زمین بیفته ولی دست های قوی که کمرش رو گرفتن، باعث شد بین زمین و هوا معلق بشه تهیونگ به جونگکوک نگاه کرد، از فاصله خیلی نزدیکی که داشتن شوکه شد و آب دهانش رو قورت داد

صورت هاشون فقط چند اینچ باهم فاصله داشت و بدن هاشون چفت هم شده بود جونگکوک به تهیونگ نگاه میکرد و پسر به هر جایی جز صورت جونگکوک

ساکت بودن و تنها چیزی که سکوت بینشون رو میشکست، اهنگ ارومی بود که پس زمینه لحظه هاشون شده بود میخواست لب هاش رو از هم باز کنه تا چیزی بگه اما این حرکت تبدیل شد به خیس کردن لب هاش با زبونش

باید اون شرایط رو تغییر میداد اما دست و پاهاش قفل شده بود، در عوض جونگکوک خم شد و فاصله اشون رو از هر لحظه کمتر کرد

اون میخواست لب هاشون رو بهم وصل کنه...

جونگکوک میخواست اونو ببوسه

تو ثانیه ای که مسخ شده خواست چشم هاش رو ببنده، لب های نرمی رو روی لب هاش احساس کرد جونگکوک خیلی آروم لب هاش رو میلغزوند و احساسات تهیونگ رو بیشتر میکرد پسر بیشتر میخواست، پس اون هم توی این بوسه کاملا یهویی همراهیش کرد

قبل اینکه زبونش رو دخالت بده، گاز ریزی از لب پایینی تهیونگ گرفت که نتیجه اش آهی بود که از بین لب های پسر خارج شد

جونگکوک وقتش رو برای عمیق تر کردن بوسه هدر نداد و با فشاری که به کمر تهیونگ اورد اون رو سر جاش ثابت کرد تهیونگ مطیعانه سرش رو کج کرد و فضای بیشتری رو به دوست پسر قلابی اش! داد

* تهیونگ بس کن

اما اون قرار نبود همچین کاری کنه ..تو همین چند ثانیه کم ، معتاد بوسه آرومی شده بود که جونگکوک بهش هدیه میداد

*فاک بهت .. یادت بیاد اون دوست پسرت نیست تهیونگ با یاداوری رابطه بینشون عقب کشید و شوکه شده به جونگکوکی که حالا صورتش پر از نگرانی بود خیره شد

_لعنت.. لعنت ..متا..متاسفم..نباید این کارو میکردم جونگکوک پشت سر هم و مضطرب گفت و سعی کرد جو پیش اومده رو از بین ببره

تهیونگ‌اما دست هاش رو روی گونه جونگکوک گذاشت و به چشم های نگرانش نگاه انداخت

_ اینطوری نکن

آه ارومی کشید "بیا بریم داخل .. بهتره ساکت شی و فقط منو ببوسی "

جونگکوک از چیزی که شنید کاملا شوکه شد اما چه کاری جز قبولش میتونست انجام بده؟!


💕💕

دوستش داشتین؟؟😁

خیلی احساساتی تشریف دارن جفتی

فقط وقتی که حرف از عاشق نشدن میزنن😂🥲


امیدوارم لذت برده باشین و با نظراتتون ازمون حمایت کنین💕

Report Page