Bossy

Bossy

𝐈𝐒𝐔𝐋

کتش رو درآورد و تن خستشو رو ی تخت پرت کرد. یه روز خسته کننده ی دیگه رو تجربه کرده بود. هر کسی هم جای او بود، قطعا جنازه بود! به هر حال داشنت یه زندگی دو هویتی کار هر کسی نیست. هممون داستان اون پسر بچه دبیرستانی که توسط یه عنکبوت رادیواکتیو ی نیش زده شد و از اون موقع به بعد به عنوان پیتر پارکر، یه پسر معمولی و همینطور به عنوان مرد عنکبوتی، یه ابر قهرمان، زندگی میکرد. البته اینارو بهتون نگفتم که فکر کنید اون ابرقهرمانی چیزیه ها! نه اصلا! اون بیشتر شبیه یه ابرشروره تا یه ابرقهرمان! شاید بگید من روانیم و اون فقط سئو چانگبین، یه ایدل معمولی از یه گروه کیپاپ پسرونست. که از قضا، خیلیم موفقه! ولی اگه بدونید اون پرس هویت دیگه ای هم داره چی؟ از روی تخت بلند شد و به سمت حمام اتاقش رفت تا دوش بگیره. البته درسته، اون سئو چانگبینه. قطعا یه دوش معمولی نگرفته و به هورمون هاشم یه حالی داده! وقتی از حمام بیرون اومد و لباس هاش رو پوشید، پشت میزش نشست و عروسک محبوبش، که قطعا یه عروسک نه چندان کوچیک پیکاچو بود رو بغل گرفت.

چیه؟ نکنه فکر کردین چون گفتم یه هویت دیگه داره و براتون از مرد عنکبوتی مثال زدم فکر کردین قراره با یه آدم کول و خفن که لباسای مشکی میپوشه و سیگار میکشه و از پنجره پنت هاوسش به شهر نگاه میکنه رو به رو شین؟ زهی خیال باطل حالا بقیشو گوش کنین.

بعد از بغل کردن عروسک محبوبش، لب تاپش رو روشن کرد.

بلافاصله بعد از نمایان شدن عکس کراشش، خب...میتونین تصور کنین جیغ بنفش دختر انیمه ای که زد چطور بوده دیگه؟ شکر که نیاز به توضیح نداره. آ باریکلا شنونده های خوب.

بعد از تموم شدن فن بوییاش که بیشعور به فکر ما هم نبود و بیست دقیقه ای وقت مارو گرفت، بالاخره رضایت داد و پیجشو باز کرد. خب ی که امروز منتشرش کرده بود، حسابی سر و صدا کرده بود! البته تا احمق هایی بودن که شایعات پیج دیسپچ رو باور کنن قطعا نون چانگبین هم تو رو غن بود.

برگاتونو ریزوندم؟ تخصصمه!

با چک کردن تعداد ویو ها و لایک ها، نیشخندی مهمون لباش شد.

- اینجارو ببین. تقریبا سه برابر ویو خب قرار گذاشتن چانیول سونبه نیم و رز ی سونبه نیمه. اصال انتظارشو نداشتم. پیجم داره رشد میکنه. ولی واقعا کنجکاوم بدونم قیافه مردم وقتی بفهمن رئیس دیسپچ خودش یه ایدله چه شکلی می‌شه. اوه

البته که اون روز هیچوقت نمی‌رسه.

قهقهه بلندی رس داد، که باعث شد عروسک پیکاچوش از دستش بیوفته. سریعا قهقش رو تموم کرد، با استرس خم شد و عروسکش رو برداشت.

- پیکاپی جونممممم چیشدیییییی؟؟؟ باباییی دورت بگردهههههه ببخشیددددد.


خلاصه که خیلی جیغ و داد کرد. من بیکار نیستم با جزئیات کامل براتون تعریف کنم که! خر گیر نیارید منو همینقدر بستونه، منظور رسید.

بعد از کلی ناز کردن و قربون صدقه رفنت و تف تفی کردن پیکاچوش، بالأخره صفحه دوربین های مدار بسته ای که جای جای خوابگاه و کل کمپانی جایگذاری کرده بود رو باز کنه.

ماشالله قربونش برم هیچ جاییو هم از دست نداده بود. حتی درز بین یخچال و کابینتو! وجدانا چجوری اونجا دوربین کار گذاشتی پسرم؟


همونطور که مشغول دید زدن بود، صحنه ای رو دید که اصلا دلش نمی‌خواست‌ نیبینه. دستاش رو مشت کرده بود و فکر اونقدر منقبض شده بود که نزدیک بود دندون هاش از دهنش بیرون بپرن! قطعا هر کسی هم جای اون بود وقتی کراشش رو درحال بوسیدن یکی دیگه میدید، همون حال بهش دست میداد نه؟


- کریستوفر بنگ، چطور جرئت میکنی وقتی من، سئو چانگبین روت کراش دارم با خیال راحت یکی دیگرو ببوسی؟


دست مشت کردشو روی میز کوبید و فلششو از کشوی میزش درآورد، فیلم رو توی فلش ریخت و فورا از جاش پا شد. خشم رو تو ی تک تک قدم هاش می‌شد احساس کرد.

وقتی به اتاق خودشون رسید، با لگد محکمی در رو باز کرد.

کریس رو ی تخت دراز کشیده بود و دستش رو چشماش بود.

دستش رو برداشت و از جاش پاشد. با چهره ی نگرانی به سمت چانگبین رفت و دستش رو روی شونش گذاشت.

- هی پسر. خوبی؟


چانگبین با خشونت دستش رو کنار زد و اونو به عقب هل داد.


- خودتو نزن به اون راه که بدم میاد. این فرشته قطعا اون ددی ای که دو ثانیه پیش داشت لبای بیبی بویشو جر می‌داد نیست.

چهره کریس، ناگهان تغییر کرد. گویا به آدم دیگری تبدیل شده بود. پوزخندی رو ی لبش جا خوش کرد و قدم به قدم به چانگبین نزدیک و نزدیک تر شد.

- اوه خوبه. خیلی خوبه که بالأخره جلوی یه نفر مجبور نیستم این ماسک معصومو داشته باشم. آره سئو چانگبین من یه وحشیم که کینگش پاره کردن لبای بیبی بویاست. حالا می‌خوای چیکار کنی؟


با هر قدمی که کریس جلو میومد، چانگبین قدمی عقب می‌رفت و این تا جایی ادامه پیدا کرد که حالا چانگبین به دیوار پشتش چسبیده بود.

چیه؟ انتظار داشتین تعجب کنه یا بخواد تسلیم اون بشه؟ قطعا اونی که تو ذهنتونه سئو چانگبین نیست.

- واو این وجهت بیشتر بهت میاد هیونگ. خوشم اومد الان حتی بیشتر روت کراشم. البته دیگه نمی‌شه بهش گفت کراش. کراش تا وقتیه که طرفت چیز ی ندونه. ولی حاال که همه چیو گذاشتم کف دستت، قطعا دیگه کراش نیست.


- اوووو پس این بیبی بوی خوشگل به ددی حس داره.


- آره بهت حس دارم. و دقیقا بخاطر همین اینجام.


کریس، یه تای ابروشو بالا داد و منتظر به چانگبین نگاه کرد. چانگبین به سمت کامپیوتر کریس رفت و فیلم رو پلی کرد.

کریس طور ی به فیلم نگاه میکرد، که انگار مزخرف ترین فیلم تاریخو دیده! همونقدر بی احساس و همونقدر...خالی. دستاشو جلو ی سینش قفل کرد و با لحن حق به جانبی گفت.


- خب؟ اوکی حالا که چی؟


چانگبین، گوشیش رو درآورد و صفحه ی دیسپچ رو باز کرد و گوشی رو به سمت کریس گرفت.


- بگو ببینم هیونگ این پیجو میشناسی؟


- معلومه که میشناسم. همون بیکار ی که نشسته تو زندگی مردم فضولی میکنه.


چانگبین از جا بلند شد و همونطور که با فلش تو ی دستش باز ی میکرد، رو به کریس برگشت.


- نچ نچ نچ هیونگ. آدم به دونگسنگش که بهش حس داره اینجوری میگه؟


- واو پس این پیج مال توعه. تو از منم آشغال تری پسر! یه جورایی خوشم اومد. ولی چرا مرد؟ تو خودتم یه ایدلی!


- پول هیونگ، پول. تا وقتی به مردم چیزیو که میخوان بدی نونت تو روغنه. همه مثل هیون خوش شانس نیستن که با یه چهره فوق العاده به دنیا بیان که مجله ها برای

فوتوشوتاشون صف بکشن براشون. یا همه مثل فلیکس خوش شانس نیستن که با قیافه یه جوجه صدای یه هیولارو داشته

باشن و معروف بشن. یه رپر نسل چهاری هرچقدرم سریع باشه و تو فندومش القاب خفن بهش بدن، بازم اونقدر در نمیاره. تو نمیدونی من چی میکشم پس درباره چیزی که نمیدونی خفه شو! حالا ام اگه می‌خوای رئیس دیسپچ این کیص آبدارتو نشون کل دنیا نده باید بذار ی تو ی خودش حست کنه ددی!

ولی آیا کریس حاضر بود این افتخارو به اون بیبی بویی که الان یه جورایی باعث شده بود نظرش به کل راجع به اون تغییر کنه بده؟

Report Page