Bonus

Bonus


هدفونش رو روی گوشش گذاشت و کوله‌اش، از یک بند به کمرش شونه‌اش آویزون بود. بطری شیر کاکائویی که دستش بود رو مزه مزه کرد و زیر لب یا آهنگ همخونی کرد.

باد بین موهای کوتاهش وزید و لبخند کوچیکی روی لبش آورد.

به کاشی ها نگاه کرد و مثل بچگی هاش، سعی کرد با دقت از خونه های زرد رنگ دوری کنه و نگاه های متعجب رو بی محل کرد.

با رسیدن به سطل زباله، آخرین قطره شیر کاکائو رو قورت داد و بطری رو اون تو انداخت، با یک تکون لحظه‌ای کوله‌اش رو بالا انداخت و سمت پارک راه افتاد.

Report Page