Blue!?

Blue!?

deli



Yeonjun :



بعد از چندتا سلفی گرفتن، بی حوصله گوشی رو روی میز گذاشتم پوفی کشیدم و یه دور به اتاقم نگاه کردم

همه چیز ساده و درهمون حال تمیز و مرتب بود

همیشه وقتی دوستام میومدن خونه ام و میدیدن تعجب میکردن

« بچه پولداره یا ادای پولدارا رو درمیاره؟ » چیزی بود که تو ذهنشون میگذشت و گاهی هم میشنومش؛ ولی من همیشه چیزهای ساده رو پسند میکردم!

و همینطور رنگ آبی کل اتاقم، بهم آرامش وصف نشدنی میداد هرچند بازم بهم میگفتن انگار اتاقت یکی از اتاق های تیمارستانه همه چیز یه‌رنگ؛ خب من واقعا حوصله چیزای شلوغ نداشتم پس همیشه از‌ رنگ های آبی و سفید استفاده میکنم؛ کای همیشه تعجب میکنه چرا زیاد موهامو آبی نمیکنم درحالی که انقدر دوستش دارم

و هیچوقت هیچکدوم از این عوضی ها آبی نکردن موهاشونو مبادا که یه وقت روشون کراش بزنم بخاطر رنگ کله اشون؛  هرچند فقط یه شوخیه !

با فکر آخرم نیشخندی زدم و سری تکون دادم، از جام بلند شدم گوشیمو برداشتم بذارمش داخل جیبم که زنگ خورد

نگاهی بهش انداختم

بومگیو!! بود.

- چیشده

+ دستم به شرتت یونجوننن

- …

+ الو؟ میشنوی؟؟؟

+ ببین به کمکت نیاز داریمم

- ها؟ باز چیکارکردی به همین زودی شوتت کردن بیرون؟ دیدی گف-

+الان وقت اینا نیست پاشو به این آدرسی که میفرستم بیا سریع، فهمیدی!؟؟؟

قبل از این‌که فرصت بشه جواب بدم قطع کرد و نوتیفیکیشنی که لوکیشن رو فرستاده بود نمایان شد

بزاق دهنمو قورت دادم و روی نقشه کلیک کردم و همونطور که داشتم نگاه میکردم کجاست دنبال هودیم بودم ؛ با تیشرت تنم عوضش کردم و وقتی برداشتمش سریع کتونی هام پوشیدم.



از خونه بیرون زدم و با اولین تاکسی که دیدم دست دراز کردم تا زودتر خودم به لوکیشن برسونم.



با دهنی که به زور میشد جمعش کرد به چرت و پرت های بومگیو گوش میدادم اما به ظاهر ؛ چون نگاهم سمت چوی فاکینگ سوبینی بود که کنار کانگ تهیون باهم سرگرم حرف زدن بودن و آرایشگر ها مشغول پاک کردن میکاپشون بودن.


برگشتم سمت بومگیو و چشم هامو ریز کردم

- لعنتی اگه من اشتباهی بزنم کله این دوتا رو بترکونم و بسوزونم و‌ ازم شکایت کنن چی!!!؟


بومگیو تا تونست تو‌ نگاهش التماس جمع کرد و آروم و شمرده لب زد

- بیین.. میدونم ولی من فقط تو میکاپ بقول اونا خوبم الانم برگشتن گفتن کسی که‌ موهاشون رنگ میکرده تصادف کرده و منم از دهنم در رفت که آره من یکی رو میشناسم و کارش خوبه

آخه..آخه جدی کارت خوبه بیا همین یبار یه دستی برسون داداش

پامو کوبیدم زمین و با پسری که از کنارم رد میشد چشم تو چشم شدم با تعجب و خنده نگاهم کرد که همون لحظه فهمیدم تهیونه!!

سریع رومو برگردوندم

- فاک یو چوی‌بومگیو .. خیله خب انجامش میدم ولی مسئولیتش پای خودته!


Soobin :



با نشستن روی صندلی سمت تهیون برگشتم

- شنیدم اونی که کارش تو رنگ مو خوب بود تصادف کرده شنیدی؟

همونطور که با گوشیش دنبال چیزی بود اخم محوی‌ کرد و سر تکون داد .

+ آره شنیدم ..متأسفانه حالشم زیاد خوب‌ نیست ولی انگار یکی از میکاپ ارتیست هامون یکی رو اورده و کارشو قبول داره

- حالا لازم بود برای این ارای جدید اینکارو‌ بکنیم؟ اخر‌ کچل میشیم پسر

تهیون تک خنده ای کرد و شونه ای بالا انداخت با صدای سرفه کسی سمت صدا برگشتم و با تعجب بهش خیره شدم

شت!

موهاش چقدر کیوت بود

بدون اینکه واکنش خاصی داشته باشه ، داشت نگاهمون میکرد

با صدای چوی‌بومگیو سمتش برگشتم

- خسته نباشید..امم این همون شخصیه که گفتم بهتون ، آماده اید تا سریع کارمونو انجام بدیم؟


تهیون تأیید کرد و اون شروع کرد میکاپ کردن تهیون نیازی به رنگ گذاشتن نداشت چون دیروز قبل برگشتن موهاشو رنگ کرده بود

  - من چوی یونجونم

از آیینه نگاهش کردم و سری تکوم دادم

- خوشبختم ..

نگاهی به میکاپ ارتیست انداختم که با دقت درحال میکاپ کردن تهیون بود

-فامیلید؟

چشم هاشو برگردوند 

- اگه بخاطر فامیلی میگی که توام باید با من فامیل باشی ؟ چوی سوبین

پسر رنگ کار دستشو خیلی یهویی لای موهام برد که باعث شد سرم عقب بکشم

- هی کاریت ندارم باید جنس موهاتو بفهمم که بدونم چقدر نرم کننده و رنگ استفاده کنم

صاف سرجام نشستم و همونطور که مشغول بود سوال میپرسید

- خب تاحالا چه رنگ هایی به موهات نزدی؟چی دلت میخواد الان؟ بهت پیشنهادیم دادن؟خودت ایده ای داری؟

پلکی زدم و سعی کردم آروم به سوالاتش جواب بدم

- فکر کنم آبی و قرمز تاحالا نکرده باشم و نه گفتن هر رنگی دلت خواست اما یه رنگ جدید

با اشتیاق به موهام نگاه کرد و نیشخندی زد

- نظرت درمورد آبی چیه؟


Report Page