'Blue;

'Blue;

'𝙏𝙝𝙪𝙣;
توی جات قلت زدی و به با خستگی و خمیازه حال جنین وار توی خودت جمع شدی، خوابت میومد.
بعد از شب خسته کننده ای که دیشب گذروندی امروز دلت میخواست تا بعد از ظهر از تختت بیرون نیای، ولی دست های قدرتمند و انگشت های کشیده ای بین موهات حرکت کردن و گوش های نرمت رو نوازش کردن.
نه گوش های معمولی، اون خوشگلا که بین موهات بودن، خز های آبی رنگشون اونقدر نرم بود که مرد رو وادار کرد خم بشه و ببوستشون.
- قرار نیست بیدار بشی بیبیم؟
زمزمش رو کنار گوشت شنیدی و خمیازه واضحی از بین لبات اومد بیرون؛ اما قبل از هر عکس العلمی بین لبایی گیر افتادن که با عشق تورو می‌بوسید.

@EXUNDERUS

Report Page