#BLOOD❣

#BLOOD❣

KOoKieFamilYY

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌₪ 200823

⭟ #Blood



همه چیز بوی خون میداد ، دستهاش رو مقابل بینیش گرفت برای تنفس نکردن بوی جنازه هایی که از سقف دیوار آویزون بودن چشمهاش با دقت اطراف رو بررسی میکرد تا کوچکترین چیزی رو از دست نده.


روی تمام دیوار ها اثر انگشت های خونیشون بود و زمین پر بود از تیکه های بدنی که هر کدوم متعلق به یکی از جنازه ها بودن، با دیدن جسمی که تمام روده های بدنش بیرون زده بود و داخلشون کرم هایی در حال تجزیه بودن عقی زد و به زور جلوی خودش رو گرفت که بالا نیاره.


هر چقدر جلو تر می‌رفت از تعداد جسد های دورش کمتر میشد و تاریکی بیشتر دورش رو می‌گرفت ، به یه دو راهی رسید روی یکیش نوشته بود "سقوط" و "دیگری پرواز" زبونی روی لب های خشک شدش کشید و اسلحه ی داخل دستش رو بالا تر برد.

بدون مکث سمت راهی که روش پرواز رو نوشته بود رفت ...


هر چقدر جلوتر می‌رفت روشنایی بیشتر میشد و خوشحال از نجات پیدا کردنش 

اسلحش رو پایین آورد و به سرعت قدم هاش اضافه کرد 

اما قبل از اینکه خارج بشه میله ی آهنی جلوش رو گرفت و بعد از اون سایه ای که بهش نزدیک میشد.


چشم هاش از ترس گشاد شده بودن و جرات هیچ عکس العملی رو نداشت 

صدای قدم ها نزدیک تر میشدن و درست پشت سرش توقف کردن.


اسلحه ی داخل دستش رو بیشتر فشار داد و قبل از اینکه برگرده پهلوهاش اسیر دستی شدن و محکم اون رو به تنش چسبوند.


نفس هاش به گوشش میخورد و اون فقط با چشمهایی درشت شده از ترس به مقابلش زل زده بود.


شخصی که در آغوشش گرفته بود با زبونش لیسی به گردنش زد که باعث شد از نفرت چشمهاش رو ببنده و بخواد زودتر کارش رو با یه تیر خلاص کنه.

 

_زودتر منتظرت بودم جئون جونگ کوک!


متعجب از شنیدن اسمش خواست ، برگرده که دستهای پسر محکم تر پهلوش رو چنگ زدن.

 

_عجله نکن بیبی بوی ،قبل از لمس تنت زیر تنم و تیکه تیکه کردن گوشتت میزارم صورتم رو ببینی.

 

 دوباره لبهاش رو به گردنش رسوند و بین‌ بوسه های عمیقش روی گردنش گفت.


_شنیدن صدای ناله هات زیرم میتونه بهترین ملودی برای کشتنت باشه ...


با صدای بلندی خندید و از صدای خندش لرزی توی تنش نشست، باید با زندگیش خداحافظی میکرد چون بالاخره اون قاتل روانی پیداش کرده بود و قرار بود تجربه سختی رو با وجودش تحمل کنه ....



 シ #Vkook ⍣ #Gilda ⍣ #edit

∘°᯽ @KOoKieFamilYY ᯽°∘

Report Page