Bitch
ℋ℮ⅅᏐᎽ℮در کلاب رو باز کرد و واردش شد.مستقیم به سمت میز مخصوصش رفت و مثل همیشه ودکا سفارش داد.بعد از چند مین سفارشش رو تحویل گرفت و اونو یک نفس نوشید.نگاهی به جمعیتی که توی کلاب بودن انداخت.به هرزه ای که برای مردم عشوه میومد نگاه کرد و پوزخندی زد.از روی صندلیش بلند شد و به سمتش قدم بر میداشت.دخترایی که بهش نزدیک میشدن رو یکی یکی پس زد تا بالاخره بهش رسید.دستش رو گرفت و به سمت یکی از اتاق ها کشوندش.در رو باز کرد و هرزه کوچولوش رو پرت کرد توی اتاق.بعد از قفل کردن در مشغول باز کردن دکمه های لباسش شد.
_خب بیبی اسمت چیه؟
_می...میخوای چی...کار کنی؟؟
جونگ کوک پوزخندی زد و به سمتش رفت.با هر قدمی که به سمتش بر میداشت پسر یه قدم به سمت عقب برمیداشت تا جایی که روی تخت افتاد.جونگ کوک روش خیمه زد و با دستاش موهای پسر رو نوازش کرد.
_نگفتی اسمت چیه؟
_جی...جیمین
سرش رو به سمتش برد و مشغول بوسیدنش شد.با کم آوردن نفس ازش جدا شد و تو چشاش نگاه کرد.
_این کار خلافه ماموریتمه ولی اون چشای فاکیت منو بدجوری عاشق خودشون کرده...هرکاری بهت میگم باید گوش بدی فهمیدی
جیمین استرس داشت ولی به اون پسر غریبه اعتماد کرد و با تکون دادن سرش حرف پسر رو تایید کرد.
_آفرین بیبی بوی
دستش رو توی جیبش کرد و دست بندی رو در آورد.جیمین با ترس خودش رو عقب کشید.
_قرار بود بهم اعتماد کنی...تا چند دقیقه دیگه پلیس ها میان اینجا پس بهتره همه بفهمن با منی وگرنه برات بد تموم میشه
جیمین با گریه گفت:
_ه...هرکاری بگی میکنم فقط...منو به پلیس تحویل نده
جونگ کوک لبخندی زد و دستش رو زیر رون جیمین گذاشت و بلندش کرد.جیمین برای اینکه نیوفته دستاش رو دور گردن جونگ کوک حلقه کرد.از اتاق بیرون رفتن و به سمت در خروجی کلاب رفتن.
_بریم خونه که کلی کار داریم بیبی بوی...
سوار ماشین شد و به سمت جیمین برگشت.
_راستی منی میتونی ددی صدا کنی