Birthday
rơɱı.∙.ʝƙ
كوك الان من چى بپوشم؟
اخه چرا يهويى ميگى كه مهمونى دعوتيم الان من هيچى ندارم بپوشم:(
رفتم از پشت كوچولوى ناز نازيم و بقل كردم
هانى تو هرچى بپوشى بهت مياد
كوك ولم كن گفتم ولم كن
هانى چرا امروز اينجورى شدى؟
بزور تونستم خندم و كنترل كنم كوچولوم از دستم ناراحته فك مى كنه روز تولدش و يادم رفته ولى نميدونه چى در انتضارشه؛)
كوك امروز چه روزيه؟
نميدونم مگه شنبه نيست؟
كوك يعنى امروز روز خواستى نيست؟منظورم اينه
جيمين نه امروز چه روزه خواصى ميتونه باشه؟
هيچى كوك اصلا ولش كن:(
هانى ديرمون ميشه بهتره زود حاضر شى
سريع بحث و تمومش كردم چون نمى تونستم بيشتر از اين كوچولوم و ناراحت ببينم ولى مى دونم ناراحتى الانش به خوش حالى بعدش مىارزه
بعد از يك ساعت به رستوران رسيديم...
بچه ها از قبل همه جارو درست كرده بودن و منتظر ما بودن
بعد از پيام دادن به تهيونگ برقا خاموش شد
كوك چرا برقا خاموشه؟
نميدونم عزيزم شايد الان موقع رقصيدنشون شده;)
بهتره بريم ببينيم
دستم و گرفته بود با هم رفتيم داخل وقتى وارد شديم برقا روشن شدن و همه با هم تولدت مبارك و خونديم
تهيونگ حلقه رو بهم داد رفتم جلوى جيمين و گفتم:
قشنگ ترين اتفاق زندگيم تولدت مبارك
بعد از اينكه جملم تموم شد جلوش زانو زدم و حلقه رو دراوردم و گفتم
زندگيم با من ازدواج مى كنى؟
شكه شده بود اما بعد از چند ثانيه گفت:
بله
حلقه رو دستش كردم بلند شدم و در گوشش زمزمه كردم
جئون جيمين عاشقتم
ناشناس نويسنده: