Bio

Bio


Dayan adams

در شبی تاریک و آرام ، زمانی که برف های زمستانی سرزمین های والریا را در بر گرفته بود ؛ فرزندی از نژاد دویل به دنیا آمد .

بچه ای که با چشمانی سیاه و مو هایی به رنگ تاریکی ، چشمان خود را در قلعه آدامز باز کرد و حضور او باعث نگرانی همه اهالی شده بود چون او از سرچشمه نفرت و کینه شیطانی به وجود آمده بود .

اون بچه من بودم دایان آدامز فرزند اشلی و کورا .


روزها می گذشت و من در کنار خواهران و برادران خودم بزرگ شدم . کودکی من به آرامی در کنار آن ها سپری میشد ، کودکی ای که بیشتر در تنهایی و سکوت می گذشت‌. در این دوران من مشغول به یادگیری موسیقی و ساز های گوناگون بودم و قلعه آدامزها به آرامی غرق در نت های موسیقی شده بود .

حال ، دیگر من بزرگ شده ام و توانستم از تاریکی خود بیرون بیایم و بیشتر در گرمای خانواده خود باشم و تا جایی که می توانم از خانواده خود و سرزمین خود محافظت کنم. 

Report Page