Bh

Bh


خلاصه:

فلیکس نمی‌تونه بخوابه و فقط یک چیز می‌تونه بهش کمک کنه.





یکم بعد از فیلم‌برداریِ شروعِ برنامهٔ سروایول شو شروع شد. فلیکس نمی‌تونست بخوابه، روی مهارت‌های رپش تمرین می‌کرد و از اینکه نتونه به درستی به کره‌ای صحبت کنه نگران بود. چون نمی‌تونست بخوابه، ارتباطش با بقیهٔ اعضای گروهش کم شده بود و وقتی که اعضا متوجه شدن اون چقدر خسته‌ست، ازش می‌خواستن تا دراز بکشه و استراحت کنه.


همیشه کار نمی‌کرد، اما طولی نکشید که متوجه یک الگو شدن. فلیکس بدون استثنا، فقط وقت‌هایی خوابش می‌برد که سرش رو روی پای یکی از اعضا می‌ذاشت.


این موضوع رو وقتی متوجه شدن که یک روز موقع تمرین رقص، فلیکس بی‌هدف به اطرافش نگاه می‌کرد، طوری که انگار در مورد کاری که باید انجام می‌داد گیج شده بود. اون لحظه، چان روی مبل نشسته بود و در حال آب خوردن بود که فلیکس رو دید و نگران شد.


″لیکس،″ چان صدا زد. ″بیا اینجا.″


اول، فلیکس گیج شده بود و طوری نگاه کرد انگار که متوجه نشده چی گفته. بعد، چان متوجه شد شاید اون واقعاً کره‌ای متوجه نمی‌شه. دوباره امتحان کرد و این‌بار چیز متفاوتی گفت. آخر سر، فلیکس متوجه چان شد و عجیب نگاهش کرد. متوجه اسمش شده بود ولی نتونسته بود بفهمه چان چی داره بهش می‌گه.


چان بیشتر نگران شد و دوباره امتحان کرد، ولی اینبار به انگلیسی صداش زد. ″فلیکس، بیا اینجا.″


این دفعه، فلیکس متوجه حرف‌های چان شد و تلو تلو خوران سمت مبلی که چان روش نشسته بود رفت و کنارش نشست.


″هنوز نخوابیدی؟″ خمیازه‌ای که فلیکس کشید جواب مناسبی برای سؤال چان بود. چان فهمید که می‌تونه به فلیکس، یکم اجازه استراحت بده و به بقیهٔ اعضا هم زمان داد تا خوراکی بردارن و استراحت کنن. ″بیا اینجا،″ چان به پاش ضربهٔ آرومی زد. ″اینجا دراز بکش.″


برای یک لحظه، فلیکس گیج شد اما بعدش چیزی توی ذهنش بهش تلنگر زد. دراز کشید و سرش رو آروم روی پای چان گذاشت و فوراً، چان احساس کرد پسر آروم شده. وقتی که چشم‌های فلیکس بسته شدن چان انگشت‌هاش رو بین موهای پسر برد و تثبیت شدن نفس‌های پسر رو تماشا کرد.


بعد از چند دقیقه، چان متوجه مینهویی که از توی آیینه بهشون نگاه می‌کرد شد و براش دست تکون داد.


″خوابیده؟″ مینهو محتاطانه پرسید.


″آره، خسته‌ست. می‌شه به بقیه بگی ادامهٔ تمرین برای امروز کنسله؟″


مینهو با مهربونی سر تکون داد و سرش رو چرخوند. دومین فرد بزرگ گروه، بقیهٔ اعضای گروه رو جمع کرد و بهشون خبر داد که تمرین برای امروز بسه.


وقتی که جیسونگ با انگشت به لیدرشون که در حال گهواره‌وار تکون دادن پاهاش بود، اشاره کرد و داد زد، مینهو فوراً مجبور شد ساکتش کنه. بقیهٔ اعضا صداهای عجیب و غریبی از خودشون تو گوشهٔ اتاق در آوردن و گوشی‌هاشون رو برداشتن تا این لحظات شیرین رو ثبت کنن.


بعد از اینکه چان با یک نگاه دورشون کرد، از مینهو تشکر کرد و ازش خواست که موقع شام، صداشون بزنه. رقاص موافقت کرد؛ می‌دونست هر دوشون نیاز به استراحت دارن.


بعد از اینکه اتاق تمرین خالی شد، چان با انگشت‌هایی که لای موهای فلیکس بودن به خواب رفت.

Report Page