Betting

Betting

Gisha

[000097]


~•شرطبندی•~



فیلم رو پلی کرد و رفت تا کنار پسر، روی مبل جا بگیره.

نیشخند روی صورت تهیونگ هر لحظه پررنگ‌تر می‌شد و باعث می‌شد تا هوسوک بیشتر بهش مشکوک بشه.

_ مطمئنی تا حالا این فیلم رو ندیدی؟

با چشم‌های ریز شده از دوست پسر شیطان صفتش پرسید، در حالی که توی دلش به سادگیش می‌خندید.

تهیونگ با چشم‌های گرد و حالت چهره‌ش که بین "نه" و "آره" در گردش بود، سری تکون داد. با خیال راحت روی مبل لم داد و دست‌ها‌ش رو توی ظرف چیپس برد تا همراه با فیلم ازشون بخوره.

تنها چند دقیقه از شروع فیلم گذشته بود که پسر کوچیک‌تر مثل جن زده‌ها توی جاش نشست و سعی کرد جلوی سرفه‌هاش که ناشی از پریدن چیپس توی گلوش بود رو کنترل کنه:

_ هی، این اون فیلمی نیست که من گفتم!

هوسوک، همراه با بالا انداختن شونه‌هاش شیطانی خندید:

_ واقعا فکر کردی فیلمی که تو بگی رو می‌ذارم؟ نترس من مثل تو متقلب نیستم! از کوک خواستم تا یه فیلم خوب و ترسناک بهمون معرفی کنه. شرطمون هم سرجاشه، اگر شخصیت اصلی بمیره کل این ماه تو تاپ می‌شی و اگر هم زنده بمونه کل این ماه باید بیبی بوی من شی!

تهیونگ با اخمی که کل پیشونیش رو پر کرده بود، به کاناپه تکیه زد.

هر دوشون جوری به تک تک صحنه‌های فیلم خیره شده بودن که انگار مرگ یا زندگیشون به مرگ یا زندگی کاراکتر اصلی مربوطه!

در حالت عادی احتمالا با دیدن تیکه تیکه شدن شخصیت منفی فیلم و پاشیدن خون به در و دیوار و حتی دوربین، و بعد سرهم شدن دوباره‌ی اون تیکه‌ها، مثل دوتا بچه هم رو بغل کرده بودن و جیغ می‌زدن!

چشم‌های هوسوک، با دیدن فرو رفتن چاقو توی گلوی شخصیتی که سرش شرط بسته بودن، گرد شد و نفسش رو با وحشت حبس کرد، البته که به خاطر باختش بود!

فیلم تموم شد و نیشخند تهیونگ تمام صورتش رو پر کرده بود، قبل از اینکه هرکدوم بخوان دهن باز کنن صدای زنگ تلفن و بعد از اون پیغام گیر گوش‌هاشون رو پر کرد:

_ هی تهیونگی، جونگ‌کوکم. همونطور که گفتین فیلمی رو به هوسوک گفتم که شخصیت اصلیش بمیره، موفق باشی... بای!

ابروهای بالا انداخته‌شده‌ی هوسوک دستپاچه‌ش می‌کرد. با ترس بلند شد و رو‌به‌روی پسر بزرگتر ایستاد ولی قبل از هر توضیحی، با لگد محکمی که توسط هوسوک بین پاهاش خورد نفسش برید.

درحالی که انگشت شستش رو بین دندون‌هاش فشار می‌داد و با درد نفس می‌کشید، روی زانوهاش سقوط کرد.

صورت پسر کوچیکتر از درد سرخ شده بود و صورت هوسوک از حرص!

نیشخند ترسناکی که به روی پسر پاشید باعث شد تا تهیونگ آرزوی مرگ کنه:

_ فکر نکنم یک ماه واست کافی باشه... البته که بعدا جونگ‌کوک رو هم به یه روش دیگه به فاک می‌دم!


.

.

.

.

↓لینک‌ناشناس↓

https://t.me/BiChatBot?start=sc-691434563

-

#Scenario

-

◦•●◉✿방탄소년단✿◉●•◦

@Persiaan_BTS_fanfic

◦•●◉✿방탄소년단✿◉●•◦

Report Page