Betting

Betting


@bts_smut2013






ا.ت: ولی دیگه هرچی بینمون بود تموم شد شوگا میتونی درک کنی




شوگا: نه نمیتونم چون من هنو ترکت نکردم



ا‌ت: یعنی چی



شوگا: یعنی اینکه من دوتا بلیط گرفتم واسه کره فردا ساعت ۹ شب خواستی بیا





ا‌ت بلیط رو گرفت




ا.ت: خودت میدونی که نمیام



شوگا: اوهوم



شوگا گونه ا.ت رو بوسید




ا‌ت: یعنی باید برم ... نه نه نه امکان نداره





شوگا امشب رو توی هتل موند



ظهر فرداش به ا.ت پیام داد




~~~~~





شوگا: عاممممممم میدونم که نمیای ولی ازت خواستم که بخاطر شغلت هم که شده بیای میدونم بهم اعتماد نداری ولی میخوام خوب فکرات رو بکنی





ا.ت: شوگا من بهت اعتماد دارم ولی نمیتونم بیام




~~~~~~






ساعت کم مونده بود تا ۹ شب بشه ا‌ت خوب فکراش رو کرد و دید که نمیتونه بدون شوگا باشه از خونه رفت بیرون تا به پرواز برسه

ولی ترافیک خیلی سنگینی بود نمیتونست به پرواز برسه





زنگ زد به فرودگاه تا زمان بعدی پرواز هواپیما به کره رو بدونه


و اونام گفتن که صبح ساعت 7:40



و برای 7:40 بلیط گرفت



شوگا بدون ا.ت رفت کره

وقتی رفت کمپانی همه ازش پرسیدن که چی شد




شوگا: اون نیومد



نامی: میدونی کار اشتباهی کردی



شوگا: میدونم





شوگا رفت بخوابه

صبحش وقتی بلند شد ا.ت رو دید که کنارش نشسته بود



شوگا بلند شد و سمت ا.ت رفت




شوگا: ا.ت



ا.ت: نتونستم بدون تو بمونم

Report Page