Beautiful

Beautiful

Army_galaxy7

جیمین با خودش فکر میکرد که شوگا مرد خوبیه.باهاش به خوبی رفتار میکنه.اون بهش مدیون بود.هر چی باشه از دست یه روانی نجاتش داده بود و یه زندگی جدید بهش داده بود.شوگا یه جورایی براش جذاب بود.حتی چند باری که چند تا خدمتکار اذیتش کردن اونا رو جلوی چشم خودش تنبیه کرد.


_جناب مین شما چرا ازدواج نکردین؟


جیمین توی اتاق رو به روی شوگایی که با آرمش از چایی توی دست مینوشید و به جیمین نگاه میکرد پرسید.


+خب راستش هنوز عاشق کسی نشدم ولی یه نفر هست که ذهنمو درگیر خودش کرده.


_پس عاشق شدن شما یه معجزه تاریخی محسوب میشه!

شوگا لبخند کجی زد و لبخندی روی لب های جیمین نشست.


_میتونم بپرسم که اون دختر خوشبخت کیه؟


شوگا از سر جاش بلند شد و طرف جیمین رفت.

سرشو جلو برد و کنار گوش جیمین زمزمه کرد.


_فقط یادت باشه که این یه رازه.

جیمین سری به نشونه مثبت تکون داد.شوگا سرشو رو به روی سر جیمین گرفت و لب هاشو محکم روی لب های جیمین کوبید.جیمین از این حرکت اربابش شوکه شد و سرشو عقب کشید ولی شوگا دستشو پشت سر جیمین گذاشت و بازم لب هاشونو به هم رسوند. دستشو روی دست های شوگا گذاشت تا اونو منصرف کنه.تنش از این حرکت میلرزید.

یعنی قرار بود بازم بهش تجاوز بشه.سرش پر از این فکر ها بود که حرکت لب های شوگا رو روی لب های خودش احساس کرد.شوگا لب های جیمین رو میبوسید و دستشو روی موهای بلندش میکشید.لب های شوگا از روی لب هاش سر خورد و روی گونه هاش متوقف شد.جیمین از حرکت ایستاد.دیگه نمیلرزید.اون مرد،لب های اون مرد پر از آرامش بود.شوگا توی چشمای کهکشانی جیمین غرق شده بود و با نگاهش اونو ستایش میکرد.


+تو خیلی زیبایی جیمین.


گونه های جیمین سرخ شد و لبخند ریزی زد.


تا همینجاشم شایعه های زیادی درمورد خوابیدن اون با مشاور شاه بود.ولی مردم همیشه حرفشونو میزنن پس بهتره کاری رو که میخوای انجام بدی.جیمین همه افکار توی ذهنش رو رها کرد و لب هاشو به لب های اربابش رسوند.شوگا میخواست نقطه نقطه دهن پسر رو حس کنه پس زبونشو داخل دهن پسر برد و با زبونش داخل دهن پسر رو نوازش میکرد.

لب های شوگا روی ترقوه هاش تکون میخورد.پوستشو توی دهن خودش میبرد و اونو گاز میگرفت.جیمین دستشو لای موهای شوگا برد و نوازشش کرد. دستشو روی کمر شوگا میکشید.دست دیگش رو رو روی سینه های پهن اربابش میکشید و از بوسه های عمیقش لذت میبرد و ناله های ریزی از بین لب هاش خارج میشد.

شوگا از این کارای جیمین تحریک شده بود.با حس مایع داغی که از عضوش خارج میشد روشو سمت جیمین برگردوند و نفس نفس میزد.

+میخوام امشب تو رو مال خودم کنم.

جیمین دستشو روی گونه های اربابش گذاشت

_تو منو خریدی پس تا ابد مال توام.


شوگا با یه حرکت جیمین رو روی تخت کوبوند و دستاش رو با یک دستش گرفت و بالای سرش گرفت.همزمان لب هاشو روی لب های جیمین میکشید و دست دیگش رو روی باسن پسر میکشید.

+نمیدونستم که لب هات اینقدر شیرینن

لباس های تن جیمین رو با یک دست پاره کرد و دستای جیمینو با یه طناب نازک که زیر تخت بود بست.شلوار جیمین رو با سرعت از پاش کند و شلوار خودش هم از پاش درتورد و به گوشه ای پرت کرد.

+تا حالا قبلا این کار رو نکردم پس...

_منتظرت هستم

جیمین با صدای لرزونی گفت و همراهیش کرد.

شوگا جیمین رو برگردوند و لپ های باسنش رو از هم فاصله داد و عضوش که تقریبا سفت شده بود رو روبه روی ورودیش قرار داده بود.خیلی اروم عضوش رو داخل سوراخ جیمین فرو کرد که باعث شد جیمین جیغ ضعیفی بکشه.

_خدای من چقدر... درد داره.

جیمین با داد گفت و دستاشو و مشت کرد.

شوگا بیشتر از قبل عضوشو توی سوراخ جیمین فرو میکرد و از این کار نهایت لذت رو میبرد.جیمین از شدت درد اشک میریخت و گریه میکرد.درد در نهایت لذت چیز غریبی بود.

همونطور که عضوشو داخل جیمین میکوبید خیلی آروم روی بدن جیمین خودشو شل کرد و اونو توی آغوشش گرفت.

+تو اولین کسی هستی که منو به خودش جذب کرده.

دستاشو بالا برد و دستای جیمین رو باز کرد.جیمین اشکای روی صورتشو پاک کرد و با لبخند گفت:

_چیزی توی این دنیا وجود نداشته که اینطور منو به خودش جذب کنه.

شوگا عضوشو از داخل جیمین بیرون کشید و رو به کنار دراز کشید.دستشو دور جیمین حلقه کرد و اونو توی آغوشش کشید.سرشو توی گردن جیمین فرو کرد و عطرشو بو کشید.

+دوستت دارم

( پارت دوم )

نظرات شما برای من خیلی مهمه

خیلی کم زمان میبره که نظر بدین و منو خوشحال کنین♡

Report Page