BBM

BBM

By Admin Sadaf ♡

KOOKVHOME

_تهیونگ_


" یااا به من چه اخه تو بهم اَمون نمیدادی عوضی "


داشتن همدیگه رو توی خونه دنبال میکردن. وقتایی که به هم می‌رسیدن تهیونگ کتک میزد و جیمین دفاع می‌کرد که بالاخره صدای زنگ خونه به صدا دراومد!


به محض شنیدن صدای زنگ هردو به در نگاه کردن ولی فقط خودشون می‌دونستن که ضربان قلبشون به چه حدی رسیده!


"ب-به نظرت کیه؟"


جیمین بعداز حرفش با نگاه ناامیدی نگاهش کرد و بعد از اینکه به ساعت نگاهی انداخت و دید رأس ساعت ۹هست تهیونگ رو با سرعت کنار زد بعد. از اینکه سرو وضعش رو درست کرد رفت سمت در رقت که سریع رفت و دستش و گرفت گفت:


"هی‌هی‌هی...صبرکن من می‌رم بالا سرو وضع داغونم رو درست کنم تو بهش بگو رفته توالت "


جیمین باشه‌ای زیر لبش گفت و رفت سمت در و تهیونگ رفت سمت اتاق جیمین طبقه‌ی بالا.


جیمین بعداز اینکه صداش رو صاف کرد در رو باز کرد که با هیکل عضله‌ای کوک مواجه شد.

با استرس آب دهنش رو قورت داد و گفت:


"خ-خوش او-اومدی کوک بیا داخل"


بعد از شنیدن صدای جیمین برگشت و بهش لبخندی زد و گفت:


"عاا سلام جیمین حالت چطوره؟"


با احوال پرسی‌ای که کرد لُپهاش گل انداخت.

به این دلیل که از استرس زیاد، یادش رفته بود احوال پرسی کنه هزار بار خودش رو لعنت کرد.


"عاا مرسی ‌ته..یعنی کوک تو خوبی؟"

"منم عالیم ممنون...اجازه هست"


جیمین گفت و به داخل اشاره کرد و دوباره برای بی حواسیش صدهزار مرتبه خودش رو نفرین و لعنت کردو گفت:


"البته البته...بیا تو"


و از جلوی در رفت کنار و میخواست بره سمت آشپزخونه که نگاهش به تهیونگ افتاد که با زیبایی بی نقص صورتش داشت میومد پایین.


هرکس الان تهیونگ رو توی اون وضع میدید بدون اینکه بشناستش رسما عاشقش میشد.

و جیمین برای یک لحظه به کوک حسودی کرد که قرار بود تهیونگ مال خودش باشه.


کوک با دیدن تهیونگ سریع از روی کاناپه بلند شد و به تهیونگ نگاه کرد.

و به وضوح میشد برق زدن چشمش رو‌ خیلی واضح دید.


"عاا تهیونگ‌شی فکر نمی‌کردم اینجا ببینمت...خوشحالم که دوباره دارم میبینمت"


و جیمین یاد ۲ روز پیش که راجع به تهیونگ به اصرار خودش کلی با جونگکوک حرف زده بود افتاد.


تهیونگ با خجالت اومد سمت جونگکوک و بغل گرفتش و جیمین به این فکر کرد که آیا اینا اصلا همدیگه رو می‌شناسن که اینطوری همدیگه رو بغل کردن؟


ظاهرا که هر دو از این بغل راضی بودن چون‌ هیچکدومشون همدیگه رو ول نمیکردن که ته گفت:


"منم خیلی خوشحالم میبینمت جونگکوک‌شی"

شاهد*








Report Page