Baran
کودکان، شاهدان ساکت خشونت خانگی
Photo: soupstock/bigstockphoto.com
باران خسروی
فضای خانهای که خشونت در آن رخ میدهد فضای پرآشوب و ناامنی است. خشونت خانگی ضربه محکمی به لحاظ روانی و فیزیکی بر خشونت دیده میزند. ابعاد این ضربه تنها محدود به خشونت دیده نمیشود، کودکان به عنوان شاهدان خشونت ممکن است بیشتر به لحاظ روانی از این خشونت تأثیر ببیند، چرا که معمولاً آنها به لحاظ سنی هنوز به موقعیتی نرسیدهاند که بتوانند سیستم دفاعی و تحلیلی در مقابل حوادث مشاهده پیش رویشان داشته باشند. صحنههای خشونت در ذهن کودکان معمولاً متفاوت از بزرگسالان حک میشود همچنان که پردازش، درک و قبول این خشونت برای آنها متفاوت است.
کودکان به صورت های مختلف می توانند شاهدان خشونت باشند:
دیدن : کودک به طور مستقیم صحنه خشونت و آزار را میبیند.
شنیدن: کودک از اتاق دیگر صدای زرد و خورد فیزیکی یا تهدید را میشنود.
مشاهده بعد از حادثه: کودک آثار خشونت را روی بدن خشونت دیده بعد از حادثه می بیند. مثل خون، اشک، لکه سیاه روی بدن، ظرف و ظروف شکسته شده، خانه بهم ریخته و …
آگاهی از شرایط: کودک با درک نشانههای موجود از شرایط تنش در خانه آگاه است مثلا درک این که خانه مثل همیشه نیست. پدر و مادر وظایف عادی عمومی را انجام نمی دهند، فضای خانه برای کودک غمگین است و او می تواند ترس را در صورت مادر ببیند وقتی صدای نزدیک شدن همسرش را به نحوی میشنود مثل صدای ماشین خشونت گر که در پارکینگ پارک میشود و نشان ازاین دارد که هر لحظه وارد خانه میشود.
کودکانی که تجربه دیدن خشونت را به نحوی داشتهاند همیشه مضطرب هستند و میترسند. آنها همیشه در گارد هستند و منتظر هستند که حادثه بعدی رخ دهد. معمولاً به این دلیل که نمیدانند چه چیز باعث بروز خشونت میشود در نتیجه هرگزاحساس امنیت نمیکنند. آنها همیشه برای خود، برای مادرشان، خواهر یا برادرشان نگران هستند، آنها ممکن است احساس بی قدرت و بی ارزشی کنند.
کودکانی که در خانه پراز خشونت بزرگ شدهاند همیشه انتظار خانواده از آنها این است که این راز را در میان خانواده نگه دارند و با کسی در این زمینه صحبت نکنند همین باعث میشود که همه چیز را در درون خودشان بریزند. آنها ممکن است از نظر دنیای بیرونی خوب و سالم به نظر برسند اما از درون ویران باشند و از این بابت درد فراوانی بکشند. خانوادههای آنها پراز هرج و مرج و غیرقابل کنترل است و ممکن است آنها خودشان را به این دلیل سرزنش کنند. آنها ممکن است از خواهر، برادر یا مادر عصبانی شوند به این علت که باعث این شدند که خشونت گر عصبانی شود و فضای خانه را برای آنها ناامن کند. آنها ممکن است دائما احساس خشم و خجالت کنند.
شاهدان خشونت احساس انزوا وضربه پذیری زیادی میکنند. آنها همیشه منتظر مورد توجه قرارگرفتن، مهرطلبی ومحبت هستند. از آنجا که خشونت دیده خود مورد خشونت هست و به نوعی قربانی در نتیجه نمیتواند برای کودک حضور کامل و کافی داشته باشد و او را حمایت کند.خشونت گر هم آن چنان درگیر کنترل است که نمیتواند کودک را درک کند بنابراین کودکان آنها به لحاظ فیزیکی، روانی و احساس احساس بی سرپرستی میکنند.
کودکانی که شاهد خشونت هستند چه رفتارهایی نشان میدهند؟
پاسخهای هیجانی و روانی کودکانی که در معرض خشونت هستند شامل: ترس، احساس گناه، شرم، اختلالات در خواب، غم، اندوه، افسردگی و خشم است (خشم نسبت به خشونت دیده و خشم نسبت به خشونت گر).
پاسخهای فیزیکی شامل: دل درد، سردرد، خیس کردن رختخواب و ازدست دادن توانایی تمرکز است. برخی از این کودکان خود ممکن است مورد آزار قرار گرفته باشند و سواستفاده فیزیکی، جنسی و یا بی توجهی را تجربه کنند. دیگران ممکن است در تلاش برای نجات دادن مادر یا خواهر یا بردار خود در جریان خشونت زخمی شوند.
پاسخهای رفتاری کودکان در معرض خشونت ممکن است شامل: رفتارهای هیجانی غیر منتظره، خونسردی بیش از حد یا اضطراب بیش از حد باشد. آنها حضور خوب در مدرسه ندارند و ممکن است توجه خیلی کم در کلاس درس نشان دهند که درنهایت به غیبت زیاد و نتیجه بد تحصیلی منجر میشود. آنها ممکن است اختلال و تأخیر در رشد، در گفتار و مهارتهای شناختی داشته باشند. عصبانت و پرخاشگری و دعوا با همسالان از نشانههای دیگر است. آنها ممکن است شروع به خودزنی کنند.
اثرات طولانی مدت خشونت بر روی کودک چه خواهد بود؟
تراما: چه کودکانی که مورد خشونت هستند خود به صورت مستقیم مورد خشونت قرار بگیرند یا نه، برای مدتهای طولانی از اثرات روانی تراما رنج خواهند برد.
درک امنیت: کودکانی که شاهد خشونت در خانه به صورت مستقیم بودند معمولاً زندگی کردن در خانه سالم و فضای امن را رد میکنند چرا که برای آنها این فضا قابل درک نیست.
یادگیری: کودکانی که شاهد خشونت بودند معمولاً این مدل و الگو را به عنوان مدلی برای کنترل در رابطه عاطفی خود استفاده میکنند.
پیوند با خشونت گر: از آن جا که کودکان به صورت طبیعی تمایل به شناسایی قدرت و در نهایت پیدا کردن راه خود دارند ممکن است در جریان قدرت کم کم با خشونت گر پیوند برقرار کنند و برای خشونت دیده احترام کمتری قائل شوند. مخصوصاً که خشونتگر سعی زیادی خواهد داشت که در جلوی کودکان جایگاه خشونت را پایین آورد و یا ممکن است شروع به بدگویی و متهم کردن خشونت دیده به نداشتن تعادل روانی کنند و این که آنها مجبور نیستند به حرف او گوش دهند. دیدن سکوت خشونت دیده و بی احترامی از سمت خشونت گربه آنها میآموزد که آنها میتوانند به طرف دیگر رابطهشان بیاحترامی کنند.