BAR

BAR

#Gisha

_ببینم ،یک لیوان دیگه؟ 

اون پسر جوون تر از چیزیه که بخواد اینطور پیک هارو یکی بعد از اونیکی بالا بده .


تهیونگ درحالیکه با چشمهای مرموز به پسر ریز جثهٔ روبه‌روش نگاه میکرد زیرلب با خودش تکرار کرد .


یونگی بعد از کتکی که خورده بود،درد شدیدی توی بدن ضعیفش حس میکرد .

نگاهی به متصدی قد بلندی که پشت سکؤ بار وایستاده بود انداخت و با نیشخندی که مستی توش موج میزد گفت ...

_یکی دیگه لطفاً.


تهیونگ با حالت عصبی گره دستاشو باز کردو به سمت پسر رفت و گفت ..

+ببین پسرجون بهتره زیاده روی رو کنار بزاری.

این برای سلامتیت خوب نیست .


یونگی با چکیدن قطره اشکی از گوشهٔ چشمش زبونشو با عصبانیت توی دهنش چرخوندو با کوبیدن لیوان روی سکو گفت ...

_الکل تنها چیزیه که الان میتونه تسکین تمام دردهام باشه .هرچند جاهای دیگه ای هستن که میتونم برم ،پس باشه من میرم .


و بعدش شروع کرد به گشتن جیب هاش تا پول های خونی که توشون بودن و بیرون بکشه که با حس دست تهیونگ روی صورتش نگاه خماری به چشمهاش انداخت و گفت ...

_مگه نمیخوای از اینجا برم؟ بیا اینم پولت ...


و بعد پولهای کثیفو خونی رو که توی دستهاش مچاله شده بودن و به سینهٔ تهیونگ کوبیدو خواست تا عقب بکشه..

ولی دستهای بزرگ و مردونهٔ تهیونگ که دور صورتش قفل شده بودن این اجازه رو بهش نمیدادن ...


تهیونگ نیشخندی زدو با نگاه به صورت زخم خوردهٔ پسر ،سیگاری روی لبهاش جادادو روشنش کرد ..


+این چیزیه که بیشتر از الکل بهت آرامش میده پسرجون ،امتحانش کن.

Report Page