Baby J

Baby J

by Moon (btstimes)

+ کشتن یه آدم ؟ حتی فکرشم نکن!

زن سیگار در حال سوختنش رو روی زمین انداخت و با پاشنه کفش قرمزش لهش کرد.

انگشتی که روش انگشتر مار خودنمایی میکرد و نماد گروهشون بود رو به لب هاش کشید.

- چطوره که پارک جیمین خفن ترین عضو گروه ، کسی که هزاران بار ماموریت های مختلف انجام داده میخواد سرپیچی کنه؟

جیمین با عصبانیت گفت:

+ تا امروز هر غلطی که خواستی انجام دادم ولی قتل؟

- و بابت همه چیز پول گرفتی.

۳۰۰ تا بابتش میدم.

بوی پول حتی شیطان رو هم در برابر خداوند به سجده میندازه چه برسه به فرد خوشگدرونی مثل جیمین!

+ دلیل برام بیار.

- گروه داره محبوبیتش و پشتیبانیش رو از طرف دولت از دست میده.

اون کیم لعنتی با مرگش و جایگذاری پسرش باعث شد همه ی اینا اتفاق بیفته.

درمورد هوش و ذکاوتش شنیده بودم ولی انتظار نداشتم خودشو بالا بکشه!

میخوام از سر راه برش داری!

+ ۳۰۰ تا کمه! علاوه بر قیمت بالای اون آدم قیمت روح و روان منو باید پرداخت کنی! همین حالا نقدی! ۷۰۰ تا بذار روش!

- چون بهت اعتماد دارم پارک! مشخصاتشو بهت میدم.

پول رو همین الان برو با این چک از بانک برداشت کن.

جیمین نمایشی تعظیمی کرد و به سمت بانک حرکت کرد.

----------

بوی پول تنها چیزی بود که از ماشین آخرین مدل جیمین بلند میشد. صندوق عقبش رو با پول نقد پر کرده بود.

بعد از تعویض ماشین و برداشتن اسلحه طلایی رنگش که روش بیبی جی هک شده بود با سرعت بالا شروع کرد به روندن ماشین.....

+ هممم عکس جذابی داره.. کیم نامجون ۲۷ ساله...

ماشین متوقف شد.

صدا خفه کن رو روی اسلحه اش وصل کرد.

کی گفته بود بیبی جی تا حالا قتل انجام نداده؟

بازیگری از استعداد های بیبی جی بود.

تا به خودش اومد سر وصورتش از خون آدم های مختلف ، نگهبانا و... پر شده بود.

هیچکس متوجه چیزی نشده بود.

زبونش رو روی لبش که با قطرات خون آلوده شده بود کشید و گفت:

+ همم خوشمزه است! باید ببینم جناب کیم چه مزه ای داره!

در اتاق رو با ضرب پاش باز کرد .

و در کمال تعجب پسری رو دید که رو مبل تک نفره پاشو روی هم انداخته و بهش خیره شده.

طوری که میدونسته چه اتفاقاتی افتاده.

- منتظرت بودم بیبی جی!

جیمین تلاش کرد ک خودشو نبازه ... پوزخندی زد و گفت :

+ پس احتمالا تابوتی رو هم برای خودت در نظر گرفتی.

- آه بیبی خام و تازه وارد... تو هنوز متوجه نشدی که دیگه هیچ تیری نداری؟

جیمین شوکه به اسلحش خیره شد... امکان نداشت...

صدای خنده نامجون پخش شد...

- تو اینقدر سرمست پول هایی که گرفتی شدی که متوجه نشدی جای خشابت عوض شده..‌

نفهمیدی که کسی تعقیبت میکنه..

و مهم تر از همه متوجه شنودی که شب قبل وقتی که از شدت مستی نمیتونستی کسیو به یاد بیاری روت جاگذاری شد ، نشدی..

تعداد افرادی که مقابلت گذاشته شده بود دقیقا به اندازه تمام گلوله هات بود.

+ از من چی میخوای؟

- خیلی درموردش فکر کردم..من همه چیز دارم ولی من تورو میخوام. یه بیبی مطیع و خواستنی...

کسی که هرشب بعد از ماموریت هاش وارد بار هایی میشه که نمیدونه متعلق به منن! هرشب زیر اون پسر و این پسر تماما به فاک میری...

نظرت درمورد با من بودن چیه؟ اگه وارد‌ گنگ من بشی و برای من کار کنی از تمام لحاظ ساپورتت میکنم.

ولی تا وقتی که برای من باشی!

جیمین فکر کرد.

و من چرا باید به حرف کسی مثل تو گوش بدم؟

- خیلی دور از انتظار جوابمو دادی

+من برای کشتن تو اینجام و من فکر میکنم هنوز منو نشناختی ... به راحتی میتونم با دست خالی جوری بکشمت که نتونن تشخیصت بدن‌

-پارک جیمین ۲۴ ساله ، کسی که وقتی ۵ سالش بود خانواده اشو از دست داد و توسط رئیس سابق گروهتون به سرپرستی گرفته شد. مهارت اصلیش کشتن افراد با اغوا کردنشون و در نهایت وقتی که داره میبوستشون به پشت زانوشون ضربه میزنه و با انگشتش شاهرگشونو فشار میده و میفرستتشون اون دنیا.

آره بیبی من هزار بار از دور این حرکاتتو دیدم و از برم. سعی نکن منو گول بزنی.

هنوزم نمیخوای پیشنهاد کسیو که رنگ باکسرتم میدونه قبول کنی؟

+ بودن با من ساده نیست. میخوام تنها کسی که باهاش به لذت میرسی من باشم ، در نظر داشته باشه من خیلی نمیتونم مطیع باشم!

- من وقتی تو رو انتخاب کردم تنها چیزی که چشمام میدید تو بودی و تا انتهاش هم فقط خودتی.. در باره مطیع بودنت هم‌نگران نباش. من بلدم چطور با بیبی های سرکش کنار بیام!

جیمین کمی فکر کرد و بعدش گفت:

+ اون زنیکه پیر عمر خودشو کرده. دیگه قدرتی نداره.

در نتیجه کی دلش نمیخواد توسط یه ددی خوب ساپورت شه و عشق و علاقه بگیره؟

قدم برداشت و روی پای نامجون نشست.

لب هاشو به لباش رسوند.

نامجون خشن میبوسید و بوی شهوت اتاق رو فرا گرفته بود.

لباس جیمین رو توی تنش پاره کرد و به جون نیپل هاش که پیریسینگش چشمک میزد افتاد..

صدای آه و ناله های جیمین اتاق رو پر کرده بود.

جایی از بدنش نمونده بود که کبود نشده باشه ...

اما خودشو عقب کشید.

از روی پای نامجون بلند شد و لباس های نامجون رو به طرفی پرت کرد.

رو دو زانوش نشست و دیک نامجون رو بوسید و شروع کرد به لیسیدنش...

نامجون با آه و ناله زیر لبی گفت :

بیبی خوب... ولی فکر به فاک رفتن دهنتو نکرده بودی...

و گلوی جیمین رو گرفت و شروع کرد به ضربه زدن توی دهنش.

نامجون خودشو بیرون کشید.

در گوش جیمین زمزمه کرد:

+ باسن خوش فرمتو برای ددی آماده نمیکنی؟

جیمین روی مبل داگی استایل نشست.

+ تحمل دیک منو داری بیبی جی؟

- ددی من برات همیشه آماده ام...

بدون هشدار خودشو یک ضرب وارد جیمین کرد که باعث شد فریادش بلند بشه.

نامجون به خشن بودن معروف بود.

دیک جیمین رو با دستش محکم گرفت و خودشو به جیمین میکوبید.

با آه غلیظی تمام پریکامشو توی جیمین خالی کرد و برعکسش کرد.

لبای گوشتیشو بوسید و سرشو پایین برد‌.

+هنوز برای ددی نیومدی؟ مشکلی نیست.. من اینجام که کمکت کنم.

دیک جیمین رو با مهارت ساک میزد و نتیجه اش خالی شدنش توی دهن نامجون بود.

+ بعد از یه سکس عاشقانه به نظرت چه کاری میتونیم بکنیم بیبی من؟

جیمین با نفس نفس زدن جواب داد:

- فکر کنم از بین بردن اون زنیکه عاقلانه ترین کاری باشه که میتونیم انجام بدیم.

و صدای خنده اشون عمارتی که بوی خون گرفته بود

رو پر کرد...



Report Page