Baby girl

Baby girl

Darcy

پارت11

 Ros 

صبح با نور آفتاب که از دیوار شیشه رد شده بود بلند شدم دستام و بع بالا کشیدم نفس عمیقی ازین همه آرامش هوم واقعا صبحی عالی بود سرم و برگردوندم توی یع لحظه تمام این حس خوش فرو ریخت جیمین نبود یاد اون شب تاریک افتادم چشام پر شد سریع از تخت بلند شدم به طرف آشپز خونه که دیدم جیمین زودتر بلند شده و در حال آماده کردن صبحانست سرشو برگردوند با چهره وحشت زده من روبه‌رو شد 

+ عشقم ؟خوبی 


_ پریدم تو بغلش فقط بع این نیاز داشتم 



+ داری من و میترسونی چیزی شده ؟



_ فک هق.. فکر کردم باز تنهام گذاشتی یاد اون شب افتادم وقتی پاشدم کنارم نبودی



+ بغض داشت خفم می‌کرد سعی کردم نگهش دارم ولی نشد... من .. من معذرت میخوام کع همچین خاطره ی بدی واست ساختم مجبور شدم ، دیگه جایی نمیرم خوشگلم نگران نباش


_ نمیزارم بری


●•° ○●•°

+ بیا این یکی رو امتحان بکن


_ هوم خوشمزست


+ ببین وای من باز پنکیک با عسل و بیشتر دوست دارم


_ خیلی شیرینه بلوبری با شکلات بهتره


+ خنده.. هرچند که به شیرینی تو نمیرسه


_ خجالت * .. خب زبون نریز خب بریم سر موضوع اصلی؟


+ چی ؟


_ نمیخوای برگردی خونت ؟


+ هوم برگشتن من واسه تو خطره


_ خواهش میکنم انقدر رو مخ نرو با حرفات تو میتونی مراقبم باشی


+ آره معلومه که میتونم به ما هم آسیب نزن کاری میکنن اذیت بشیم من نمیخوام ناراحت باشی


_ با دستام صورتشو قاب گرفتم.. من با ت تو جهنمم راحتم خواهش میکنم برگرد من بدون تو نمیخوام اونجا باشم


+ یه فکری براش میکنم راستی به خبر نگارا چی گفتی ؟


_ گفتم رفتی سفر استراحت


+هوم خوبه .. بعد من که چیزی نشد هوم ؟


_ خب اون دختره اومده بود به خیال خودش میخواست من و بندازی برون از طرف تو داشت میگفت میگفت گفتی من برم


+ زنیکه خراب


_ هی آروم مگه به خواستش رسیده نزاشتم پاشو دراز تر بکنه


+ هوم بیبی کوچولوعه من بزرگ شده


_ هوم آره


+ بوسه *


_ بدجنس


+ خنده * ... چطوری انقدر میشه مجذوب یه آدم شد ؟


_ هی بس کن...


+ نه واقعا من زیادی عاشقت شدم


_ تو این مدت ناچیز.. منم همینطور


+ بیا ازدواج کنیم


_ چی ؟


~~~~~~~~~~~~~~~~

~~~~~~~~~~

~~~~~

خب گایز اینم پارت 11

امید وارم دوسش داشته باشین


🍷🖤


Report Page