Baby Bunny

Baby Bunny

Paradiseofarmys

کوک اب دهنشو قورت داد و با دردی که توی پایین تنش پیچیده بود عضوش رو مالید و ناله ای کرد.


تهیونگ با دیدن وضعیتش هوف کلافه ای کرد و زیر لب غر زد.


تهیونگ:واقعاا حقا که خرگوشی. هی میخوای کمکت کنم ؟


کوک تهیونگ رو دوباره به پشت برگردوند و خمش کرد و عضوشو به باسنش مالید و ناله ای کرد.


کوک:اههه چرا..چرا باز درد دارم..اییی.


تهیونگ با دو دستش هر دو گوشه میز آرایشش رو گرفته بود و گذاشت کوک خودشو اروم کنه.

کوک دستشو برد به سمت حوله ته و از دور کمرش باز کرد و گوشه ای انداخت.


با دیدن باسن سفید و گردش و کمر باریک و شونه های پهنش ناله دیگه ای کرد و عضوش رو بین خط باسنش تکون داد.


تهیونگ :آهه..کوک..بریم روی..آهه..تخت

کوک از دستش کشید و پرتش کرد روی تخت و روش خیمه زد و بین پاهاش خوابید و عضوش رو بهش میمالید.


تهیونگ با حس عضو سخت کوک روی دیکش ناله ای کرد و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد.

کوک سرشو جلو برد و جایی که عاشقش شده بود رو تند تند مکید.

تهیونگ با سوزش ترقوش ناله ای کرد و دستشو از پشت توی موهاش برد و بهشون چنگ میزد.


کوک از ترقوش دلکند و سمت گردنش رفت و بوسه ای روش گذاشت و اون قسمت رو مکید.

با حس مزه شیرین صابون روی پوستش هومی کشید و همونکارو با جاهای دیگه گردنش انجام داد.

بلند شد و شلوار و باکسرش رو دراورد و دوباره روش خوابید.

با دیدن گونه های سرخ و چشمای خمار تهیونگ دوباره عضوش نبض زد

.

تهیونگ دوتا از انگشتای کوک رو به دهنش برد و خیسشون کرد و بدون طاقت بهش خیره شد


تهیونگ :آههه..عجله کن..بکن توم..آهه زود باش .


کوک انگشتاشو همزمان باهم داخلش کرد و تهیونگ جیغی زد و ناله ای کرد..کوک که با ناله های تهیونگ داشت از درد دیکش اشکش در میومد حرکت انگشتاش رو سریع تر کرد ..وقتی صدای اعتراض تهیونگ رو شنید که میگفت عجله کن انگشتاشو کشید بیرون و با عجز به خودش نگاه کرد.


الان باید دیکشو میکرد تو تهیونگ یا دیک تهیونگ رو توی خودش ؟


تهیونگ که با دیدن قیافه گیج و منگ کوک عصبانی شده بود غر زد


تهیونگ:یالا ...آههه..چه غلطی میکنی..بکن توم اون لعنتی رو.


کوک که انگار جوابشو گرفته باشه پاهاشو روی شونه های خودش گذاشت و عضوش رو با قدرت داخلش کرد .


پسر بزرگتر از بزرگی دیک کوک جیغی کشید و ناله های دردمندش رو آزاد کرد. .

کوک بدون صبر روش خم شد و کمرش رو حرکت داد و با قدرت توش میکوبید و ناله میکرد.


کوک:آهههه..این..این..خیلی خوبه..آهه


ته که با ضربه های کوک کم کم دردش به لذت تبدیل شده بود روی تخت جابه جا میشد و بلند ناله میکرد.


با برخورد دیک کوک به نقطه اوجش جیغی کشید و دستشو توی موهای خودش برد.


تهیونگ :همونجااااا...آهههه..سریعتررر..خواهش میکنم..آهه ه


کوک همون نقطه رو هدف گرفت و ضربه هاش رو بدون مکث با قدرت میکوبید.


ضربه های کوک تا زمانی که تهیونگ بدون اخطار کام بشه ادامه داشت


تهیونگ:آههه..نهههه..نمیتون م....بس..بسهه..اهه ه


کوک بدون توجه به تهیونگ سریع برش گردوند و پاهاشو از هم باز کرد و دوباره واردش شد و سریعتر از قبل ضربه میزد.


ناله های ته اتاق رو پر کرده بود و بار دیگه با حس دیک کوک روی پروستاتش تحریک شده بود. کوک همونطور که ضربه میزد با حس به اوج رسیدنش روش خم شد و گرنش رو گرفت و سرشو بلند کرد و لاله گوشش رو توی دهنش گرفت و گاز گرفت .


با دست دیگش عضو ته رو به دستش گرفت و تهیونگ دیگه تحمل نکرد و به گریه افتاد.

با لذتی که بهش وارد میشد هق هق میکرد و بلند ناله میکرد و برای دومین بار کام شد .


کوک: اهه بازم..دارم اهه چیز میشم اههههههه.


کوک آخرین ضربش رو با قدرت کوبید و داخلش کام شد و روی کمرش افتاد.

هردو نفس نفس میزدن و کوک بعد اینکه لرزش بدنش کم شد از روش پاشد و کنارش دراز کشید و بغلش کرد.


کوک:خیلی خوب بود. میشه بازم انجام بدیم ؟


تهیونگ با وحشت سرشو به سمتش برگردوند و نگاه تیزی بهش انداخت _:عوضی کونم رو حس نمیکنم احمقق..گم شو فقط از من دور بخوااب.


کوک خنده ای بهش کرد و بوسه ای روی بینیش گذاشت


کوک:باشه. پس پاشو بریم حموم.


تهیونگ که هنوز توی همون حالت مونده بود چشماشو بست و گفت:اصلا حال ندارم..خودت منو ببر.


کوک که انگار از خداش باشه با ذوق از روی تخت پایین اومد و بغلش کرد و به سمت حمومی که همیشه باهم میرفتن حرکت کرد.


ولی خب..تهیونگ نمیدونست که خرگوش هورنیش یه بار دیگه توی وان به فاکش میده.


•END•


•_________•

Report Page