Baby Boy

Baby Boy

Ftm

به تازگی، شایعه هایی راجب انجام کارهای غیر قانونی توسط معروف ترین بند راک کره ای پخش شده.

هدف این گروه موسیقی، فراتر از اجرای اهنگ روی صحنه و دیدن طرفداراشونه.

هیونینگکای، پسری که تا قبل از اون به تنهایی موفق شده بود میلیون ها طرفدار رو به دارویی که خودش ساخته الوده کنه.

دارویی که مغز ادمارو میشوره و باعث فراموشی میشه!

چی میشه اگه یونجون، لیدر گروه، خطای کوچیکی مرتکب بشه و نتیجه اون اشتباه، الوده شدن شدن درامر گروه، هیوکای باشه؟

-این اخرین فرصتته تا منو بکشی!

+هه! بکشمت!؟

-اوهوم...

+باشه!

یونجون چاقوجیبی کوچیکی که داشت رو سریع از استین لباسش بیرون کشید و تو کثری از ثانیه، با شدت سمت شاهرگ گردن هیونینگکای برد...

تو فاصله خیلی کم نگه داشت.

بدن هیونینگکای در عرض همون مدت کوتاه یخ زد.

یونجون وقتی تیزی چاقورو با مهارت تمام کنار رگش متوقف کرد، بالاخره تونست نفس حبس شده توی سینه شو ازاد کنه.

خنده بلند یونجون سکوتو شکست، چاقورو تو دستش چرخوند و اورد پایین.

+فیلم زیاد دیدی بیبی؟

-من برای همیشه تو باتلاقی که خودم ساختم گیر کردم...

بغض توی صداش، خستگی که از عمق نگاهش معلوم بود؛ باعث نگرانی یونجون شد.

+چیشده...

-یادت باشه امروز میتونستی منو بکشی و اینکارو نکردی!

+مسخره بازیارو تموم کن هیونینگکای. میخوام قبل از اینکه بفهمم، خودت بهم بگی چیشده!

کای بوسه کوچیکی رو لبای یونجون زد.

-بهم حق بده نخوام تو دنیایی باشم که نمیشناسمت...


━━━━━━━━┅

└┬ #ShortStory│#Ftm

└ @FanficTXT

Report Page