Baby

Baby

BTS_ARMY_22


صدای گریه پسر کوچولوتون توی خونه میپیجید و تو هر کاری میکردی ساکت نمیشد


تو : هیسس پسرم بابا خستس بیدار میشه هاا


بردیش کنار یونتان تا باهاش بازی کنه اما بازم گریه میکرد بهش شیر میدادی نمیخورد اعصابت خورد بود رو مبل نشسته بودیو بچه رو رو پات تکون میدادی گریه هاش لحظه به لحظه شدت میگرفت .


چشات از بی خوابی میسوخت و دلت برای تهیونگ که صبحا زود میرفت کمپانی شبا دیر میومد


تهیونگ : چرا گریه میکنه

تو : بیدارشدی بچه نزاشت بخوابی

تهیونگ : وقتی میبینم بیبیام دارن اذیت میشن خواب به چشام نمیاد


اومد سمتت و پایین مبل نشست


تهیونگ : بدش من


بچه رو گرفت برد اتاق توهم دنبالش رفتی بچه رو گذاشت رو تخت و خودشم بغلش کرد .


اون وروجک کوچولو بد چندثانیه ساکت شد من رفتم براش شیر درست کردم و بردم که دیدم تهیونگ بغلش کرده و دوتایی خیلی کیوت خوابیدن منم رفتم کنار بچمون خوابیدم.


صبح زود پاشودم و صبحانه درست کردم رفتم تا تهیونگ رو صدا کنم که دیدم داره ب بچه بازی میکنه سری ازشون چند تا عکس و فیلم گرفتم و خودمم رفتم کنارشون .


مدیر : به امید روزی که با بچمون از تهیونگ پاشیم👩‍🦯


@BTS_ARMY_22 @BTS_ARMY_22

@BTS_ARMY_22 @BTS_ARMY_22

Report Page