شریعت، تداوم سیاست ستیز و وابستگی غیررسمی به بیگانگان

شریعت، تداوم سیاست ستیز و وابستگی غیررسمی به بیگانگان

امیرحسین علینقی




۱. سالها پیش که در کلاس‌های درس، شیوه پیچیده و جالب نظام انتخاباتی ریاست جمهوری ایالات متحده را از کلام زنده‌یاد قاضی شریعت‌پناهی(۱) شنیده و یادداشت می‌کردم، به مخیله‌ام هم خطور نمی‌کرد که، زمانی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده برای ایرانیان، به‌قدری اهمیت یابد که اخبار آن را شب و روز پیگیری کنند. گویی که تمام ایرانیان در کلاس درس نظام‌های انتخاباتی و حقوق اساسی تطبیقی‌اند.


۲. پیداست که موضوع انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده برای بسیاری از مردم جهان اهمیت داشته و در زندگی‌شان تاثیرگذار است؛ اما اشتیاق ایرانیان به اطلاع از کم‌وکیف این انتخابات و نتایج آن مثال زدنی است. دلیل این امر را می‌توان تاثیری دانست که پیروزی یا شکست هر یک از داوطلبان ریاست جمهوری ایالات متحده بر زندگی و زیست روزمره ما ایرانیان بر جای می‌گذارد. به جایی رسیده‌ایم که هر توئیت دونالد ترامپ بر نرخ برابری ارز و دیگر کالاهای سرمایه‌ای کشور تاثیر گذاشته و، جدای از تضعیف حکومت، به رنج و دردهای ایرانیان مسلمان و غیرمسلمان می‌افزاید.


۳. تمام اینها در حالی است که سیاست رسمی حکومت ایران، در تقابل با سیاست‌های ایالات متحده قرار دارد و ظاهراً بنا بود که هر روز از میزان تاثیر و نفوذ ایالات متحده در ایران کاسته گردد. این در حالی است که به نظر می‌رسد در جستجوی کاستن از میزان نفوذ رسمی ایالات متحده، درهای نفوذ و تاثیر غیررسمی این کشور را بر خود گشوده‌ایم، به‌گونه‌ای که با نسیم هر تصمیم و توئیت در آن‌سوی اقیانوس اطلس، بازارها و مناسبات اقتصادی و اجتماعی ایران دچار تلاطم می‌گردد. شاید وقت آن باشد تا با بهره‌گیری از برخی متغیرهای میدانی، میزان وابستگی ناخواسته امروز ایران به ایالات متحده سنجش شده و با ادوار گذشته و دورترها مقایسه شود.


۴. دقیقاً در همین جاست که مشخص می‌شود که دلبستگی به یک آرمان، لزوماً به تحقق آن آرمان منجر نمی‌شود. برای تحقق یک آرمان، به «اراده» و «قدرت» برای تحقق آن اراده نیاز است. اگر مفروض بگیریم که در سیاست ستیز با ایالات متحده بر حق‌ایم و اگر بپذیریم که اراده لازم برای پیگیری این سیاست را داریم، آنگاه پرسشی که باقی می‌ماند این است که آیا «توان» یا «قدرت» تحقق این آرمان را نیز داریم یا خیر؟ و اگر از تحقق این آرمان ناتوان باشیم، آیا عقلاً و شرعاً به عنوان یک حکومت یا به عنوان یک فرد یا جامعه مسلمان، مکلف، و یا حتی مجاز، به تداوم سیاستی هستیم که نتیجه‌اش رنجوری بیشتر ایران و ایرانیان در نتیجه هر توئیت رئیس‌جمهور ایالات متحده است؟ حتی می‌توان پرسش را یک گام نیز فراتر برد و پرسید که اگر تداوم این سیاست ستیز، به تضعیف بیشتر ایران و «وابستگی ناخواسته بیشتر به ایالات متحده» بینجامد، آیا باید انتظار داشته باشیم که با عدم تداوم این سیاست از سوی خداوندگار عالم مواخذه شویم یا با تداوم آن؟


۵. فقیهان شیعه در اصول فقه در فصلی با عنوان «اصل اشتراط قدرت در تکلیف» موضوع توان و قدرت مکلف در مرحله انشای یک تکلیف یا انجام آن را به بحث می‌گذارند. میان اصولیین شیعه در سازمان‌دهی این بحث و حدود تکلیف یا عدم تکلیف اختلاف وجود دارد؛ اما در عدم تکلیف نهایی مکلف در فرض «عدم قدرت» اختلافی نیست. با وجود «ناتوانی» و «عدم قدرت»، برخی از بنیاد قائل به عدم تکلیف مکلف‌اند، حال آنکه معدودی دیگر، تکلیف را پرجا می‌انگارند، اما مکلف را معذور می‌شمارند. آشکار است که، در هر دو حال، در فرض ناتوانی مکلف، تکلیفی ادا نخواهد شد و مکلفین مواخذه نیز نمی‌شوند.


۶. اگر چنین باشد، آنگاه یکی از متغیرهای مهم در مشروع شمردن یک سیاست ستیز، توان و قدرت عینی ایران از یکسو، و کشور مقابل از سوی دیگر، خواهد بود. در این‌حالت پرسیده خواهد شد که آیا در تعقیب سیاست ستیز با یک کشور خارجی، مانند ایالات متحده یا هر کشور دیگر، از توان و قدرت لازم برخورداریم یا خیر؟ اگر از چنین و توانی برخوردار نباشیم، آیا شرعاً مکلف، و یا حتی مجاز، به تعقیب و تداوم این سیاست می‌باشیم؟


۷. سردار فدوی جانشین فرمانده کل سپاه در اظهارنظری، که به‌نظر جدی می‌رسد، اعلام کرده که «آمریکا در ۴۱ سال درگیری با جمهوری اسلامی ایران حتی یک پیروزی نداشته است.»(۲) اینکه آیا این کلام منطبق با واقع می‌باشد یا خیر؟ و اینکه از کلمه پیروزی در این جمله چه معنایی مراد شده؟ و حتی این نکته که آیا وظیفه یک حکومت درگیر شدن با دیگران و افتخار کردن به عدم پیروزی‌های رقیب است یا خیر؟، فعلاً صرفنظر می‌کنیم. آنچه مهم‌تر است بخش دیگری از کلام آقای فدوی(۳) است که پرداختن به آن نتایج جالبی دارد. ایشان می‌گوید: «آمریکایی‌ها هیچ زبانی غیر از زبان زور نمی‌فهمند و اگر ببینند که قدرت سیطره ندارند، تمکین می‌کنند.» این جمله سردار فدوی نشان می‌دهد که گویی آمریکایی‌ها کمابیش بر اساس همان حکمی عمل می‌کنند که فقهای شیعه، از شریعت استنباط کرده‌اند. به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها در صورتی که در مقایسه با قدرت رقیب، خود را «ناتوان» ببینند، تمکین می‌کنند و یا به عبارت دیگر، خود را مکلف به ستیز نمی‌دانند.


۸. اکنون می‌توان پرسید که آیا ما نیز از چنین منطقی، که ظاهراً، مبنای شرعی نیز دارد پیروی می‌کنیم یا خیر؟ آیا در مقام مقایسه با کشورهای دیگر، از جمله ایالات متحده، ارزیابی دقیقی از توان و قدرت خود داریم، آیا در صورت «ناتوانی» و محدود بودن قدرت، کماکان خود را مکلف یا مجاز به تداوم سیاست ستیز می‌دانیم یا خیر؟ آیا برخلاف آنچه در کلام فقیهان و اصولیین شیعه آمده، می‌توانیم متغیر «قدرت» را از ملاحظات خود خارج کنیم؟ اگر چنین کنیم و در صورت تدام سیاست ستیز، ایران و ایرانیان، به‌همراه دین‌شان، ضعیف‌تر و ناتوان‌تر شوند چه؟ (پایان)


یادداشت‌ها

۱) حال که نامی از زنده‌یاد دکتر قاضی به‌میان آمد و هم‌زمان به سالروز ستیز رسمی ایران و ایالات متحده (۱۳ آبان) نزدیک می‌شویم، شاید بد نباشد که یادآوری شود که دکتر قاضی، زمانی در این سرزمین، وزیر علوم بوده و از قضا پس از حمله گارد شاهنشاهی به دانشگاه تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۷، عطای وزارت را به لقایش بخشید و از وزارت کناره گرفت. یادش گرامی.

۲) اظهارات سردار فدوی از منبع زیر نقل شده است: مشرق نیوز، ۶ آبان ماه ۱۳۹۹، کد خبر ۱۱۳۵۷۹۱

۳) شاید برخی بر آن باشند که کلام سردار فدوی تاثیری در سیاست خارجی و رسمی کشور ندارد. برعکس، از آنجا که سردار فدوی و برخی دیگر از نظامیان بلندپایه نزد برخی از مقامات ارشد کشور، محل اعتماد بوده و طرف مشورت قرار می‌گیرند، ضروری است که کلام ایشان را، فارغ از صحت و سقمش، جدی گرفت. فی‌الواقع، اینکه چنین اظهاراتی از سوی نظامیان طرح می‌شود و نه از سوی مقام‌های سیاسی و تعریضی هم نسبت به ایشان صورت نمی‌گیرد، خود گواه روشنی بر میزان نفوذ این سخن‌وران است.

Report Page